لغت نامه دهخدا
صر. [ ص ِرر ] ( ع اِ ) سرمای سخت. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ). سرمای سخت که کشت را بسوزد. ( بحر الجواهر ). شخته ( ؟ ). || ( ص ) ریح ٌ صر؛ باد سخت بانگ. || باد نیک سرد. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). باد سرد. ( دهار ). || ( اِ ) مرغی است زردرنگ کوچک مثل گنجشک. ( منتهی الارب ). زردوک. || ( اِمص ) سختی سرما. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی صِرٌّ: سرمای شدید
ریشه کلمه:
صرر (۶ بار)
«صِرّ» و «اصرار» از یک ریشه هستند و به معنای بستن چیزی توأم با شدت می آید و در اینجا به معنای شدتی است که در باد باشد، خواه به شکل یک باد سوزان، و یا سرد و خشک کننده.
ریشه کلمه:
صرر (۶ بار)
«صِرّ» و «اصرار» از یک ریشه هستند و به معنای بستن چیزی توأم با شدت می آید و در اینجا به معنای شدتی است که در باد باشد، خواه به شکل یک باد سوزان، و یا سرد و خشک کننده.
wikialkb: صِرّ
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید