فریبا صدیقیم
صدیقیم، فریبا (نهاوند 6 اردیبهشت 1338- )داستان نویس وشاعر ایرانی و نویسندۀ کودکان و نوجوانان. او در یک خانوادۀ یهودی در نهاوند متولد شد و همراه با خواهر و دو برادرش در محلۀ سنتی کلیمیان رشد کرد. در سال آخر دبستان به علت امکانات محدود تحصیلی زادگاهش با خانواده به تهران مهاجرت کرد. او پس از اتمام دبیرستان در تهران، رشتۀ تحصیلی فیزیوتراپی را برگزید و مدرک خود را در همین رشته از دانشکدهپزشکی دریافت کرد. وی نوشتن را به صورتی جدی و رسمی از زمانی آغاز کرد که ازدواج کرده و صاحب دو فرزند بود. صدیقیم ضمن شرکت در کلاس های روانشناسی انستیتو سیمین با ادبیات کودکان آشنایی بیشتری پیدا کرد، همکاری و نوشتن داستان های کودکان و نوجوانان برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نیز شورای کتاب کودک را از همان جا آغاز کرد. او با مجله های کودکان از قبیل کیهان بچه ها نیز همکاری کرد و فعالیت ادبی اش را با نشر آثاری از کودکان گسترش بخشید. او همزمان فعالیت خود را در شعر و داستان بزرگسالان با شرکت در دوره های مختلف، نزد استادانی چون ناصر ایرانی ادامه می داد و در این دوره ها اولین داستان بزرگسال وی به نام "شبی که آخر نداشت" به عنوان بهترین داستان انتخاب شد. در مورد تفاوت نوشتاری حول محور دو دنیای خاص و متفاوت کودکان و بزرگسالان، او در مقدمۀ یکی از کتاب هایش می نویسد: "نمی دانم چرا وقتی برای کودکان و نوجوانان می نویسم کلماتشادند ومی خندند، اما هنگامی که برای بزرگسالان می نویسم کلمات غمگین هستند.این را خودم نمی گویم، نوشته هایم می گویند. شاید علتش این است که بزرگی خودم را کمتر دوست دارم." دیری نپائید که فریبا صدیقیم با فرستادن سروده ها و نیز داستان های کوتاه خود به نشریات، فصل جدیدی را در فعالیت های فرهنگی خود آغاز کرد. همزمان با شرکت در کلاس های سیستماتیک دکتر براهنی، با داستان نویسی و ساختار آن آشنایی عمیق تری پیدا کرد و کتاب هایش را منتشر کرد. در این کلاس ها با اهمیت تکنیک و زبان آشنا شد، پسامدرن و زیباشناسی حاکم بر آن را شناخت و با فاصله گرفتن از شکل های شناخته شده و سابق زبانی نوشت و فعالیت کرد و توانست سهمی در این موج نو داشته باشد. وی همچنین شانس این را پیدا کرد که برای مدتی در کارگاه های داستان نویسی هوشنگ گلشیری نیز حضور یابد. در همین راستا وی به نقد نیز روی آورد و چند نقد در رابطه با رمان، داستان و شعر نوشت و با مجلات و سایت های ادبی مختلف همکاری کرد. صدیقیم در ایران علاوه بر نشر آثارش به تدریس داستان نویسی نیز پرداخته است. او به همراه همسر و فرزندش در سال 1379 به آمریکا مهاجرت کرد. مشکلات مهاجرت باعث شد که او فعالیت نوشتن را برای مدتی متوقف کند. سونوگرافی را در امریکا آموخت و در همین رشته مشغول به تدریس شد. پس از وقفه ای سه ساله نوشتن را دوباره آغاز کرد، به گروه ادبی "شنبه" در لس آنجلس پیوست و تجربه های مهاجرت باعث شد که او استقلال ادبی بیش تری را بیازماید و عمق و غنای بیش تری را در داستان هایش جست و جو کند و به آن ها بیفزاید. فریبا صدیقیم برای دوره ای سردبیری مجلۀ شوفار را در لس آنجلس به عهده گرفت و در انتشار این مجله همکاری کرد. تعدادی از شعرها، داستان ها و کتاب های او جوایزی را از نهادهای مختلف دریافت کرده است. آثار: دو برادر دو دوست (کودکان و نوجوانان- نشر زلال، 1371)؛ من چی نقاشی کنم؟ (کودکان و نوجوانان- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1371)؛ اگر مادر بود چکار می کرد؟ (کودکان و نوجوانان- نشر زلال، 1372)؛ سعید و اسباب بازی هایش (کودکان و نوجوانان- نشر زلال، 1372)؛ احمد و بوته ی گل سرخ (کودکان و نوجوانان- انتشارات فرهنگ و هنر، 1373)؛ چطور مادر را خوشحال کنم (کودکان و نوجوانان- انتشارات فرهنگ و هنر، 1373)؛ من خودم (کودکان و نوجوانان- انتشارات فرهنگ و هنر، 1373)؛ سفید گریه نکن (کودکان و نوجوانان- دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374)؛ کوچکترها بزرگترها (کودکان و نوجوانان- دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376)؛ نابغۀ کوچک (کودکان و نوجوانان- انتشارات نقش هنر، 1377)؛ خانم بلوز آبی (کودکان و نوجوانان- نشر عصر سال، 1378)؛ کتاب کمک درسی سوم ابتدایی (انتشارات فائق، 1378)؛ دوستت دارم (کودکان و نوجوانان- انتشارات چکه، 1392)؛ شما دوست مرا می شناسید (کودکان و نوجوانان- انتشارات پرنده آبی، 1393)؛ چه کسی آب آبگیر را تمام کرد (کودکان و نوجوانان- نتشارات پرنده آبی، 1395)؛ به تعویق می اندازی ام تا کی (مجموعه شعر- انتشارات سرواد، 1377)؛ شبی که آخر نداشت (مجموعه داستان- انتشارات نگاه سبز، 1378)؛ شمع های زیر آبکش (مجموعه داستان- چاپ و نشر نظر، 1382)؛ این قلب معمولی نمی زند (مجموعه شعر، انتشارات مروارید، 1391)؛ من زنی انگلیسی بوده ام (مجموعه داستان- انتشارات ققنوس، 1391)؛ لیورا (رمان- نشر نوگام، 2016 میلادی).
wikijoo: صدیقیم،_فریبا