[ویکی الکتاب] معنی صُدُوداً: بازداشتنی نگفتنی
ریشه کلمه:
صدد (۴۲ بار)
به عقیده راغب، صد و صدود گاهی به معنی اعراض و انصراف و گاهی به معنی منع و برگرداندن است یعنی هر دو لازم و متعدی است. به عقیده مجمع، صحاح، قاموس، اقرب، صدود، لازم است به معنی اعراض ولی لازم و متعدی هر دو میآید راغب آن را به قول نسبت میدهد. فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ینصر و ضرب و یضرب و در صورت متعدی بودن فقط از نصر ینصر آمده است (اقرب). ضمناً قول راغب درباره متعدی بودن صدود مورد تصدیق قرآن نیست که صدود فقط یکبار در قرآن نیست که صدود فقط یک بار در قرآن آن هم لازم است گرچه راغب متعدی گفته و آن این است . یعنی میبینی که منافقان از تو اعراض میکنند اعراضی محکم. در آیات ، ، . صدّ حتماً به معنی منع و برگرداندن است که متعدی به مفعول اول و ممفعول دوم به واسطه حرف جر است. ولی در آیات دیگر که مفعول اول ذکر نشده گرچه میشود آن را اضمار کرد ولی لازم گرفتن بهتر است مثل . یعنی از آنها بعضی به حق ایمان آورده و بعضی اعراض کرده است. و مثل . یعنی آنان که کافر شده و از راه خدا اعراض کردند. نظیر آن . است که اعراض را با کفر جمع کرده. ایضاً آیاتی نظیر . که ظاهراً به معنی اعراض است نه منع. آیه زیر نیز به نظرم به معنی اعراض باشد . بگو جنگ در ماه حرام کاری بزرگ و اعراض از دین خداست. نا گفته نماند همه افعال مضارع این لفظ در قرآن مجید از باب نصر ینصر آمده در آیه . که آن به معنی اعراض و از ضرب یضرب آمده است. ولی باآن که در قرآنها به کسر (ص) نوشته شده در مجمع فرموده:اهل مدینه، ابن عامر... آن را به ضمّ (ص) و بقیّه به کسر آن خواندهاند.
ریشه کلمه:
صدد (۴۲ بار)
به عقیده راغب، صد و صدود گاهی به معنی اعراض و انصراف و گاهی به معنی منع و برگرداندن است یعنی هر دو لازم و متعدی است. به عقیده مجمع، صحاح، قاموس، اقرب، صدود، لازم است به معنی اعراض ولی لازم و متعدی هر دو میآید راغب آن را به قول نسبت میدهد. فعل آن در صورت لازم بودن از نصر ینصر و ضرب و یضرب و در صورت متعدی بودن فقط از نصر ینصر آمده است (اقرب). ضمناً قول راغب درباره متعدی بودن صدود مورد تصدیق قرآن نیست که صدود فقط یکبار در قرآن نیست که صدود فقط یک بار در قرآن آن هم لازم است گرچه راغب متعدی گفته و آن این است . یعنی میبینی که منافقان از تو اعراض میکنند اعراضی محکم. در آیات ، ، . صدّ حتماً به معنی منع و برگرداندن است که متعدی به مفعول اول و ممفعول دوم به واسطه حرف جر است. ولی در آیات دیگر که مفعول اول ذکر نشده گرچه میشود آن را اضمار کرد ولی لازم گرفتن بهتر است مثل . یعنی از آنها بعضی به حق ایمان آورده و بعضی اعراض کرده است. و مثل . یعنی آنان که کافر شده و از راه خدا اعراض کردند. نظیر آن . است که اعراض را با کفر جمع کرده. ایضاً آیاتی نظیر . که ظاهراً به معنی اعراض است نه منع. آیه زیر نیز به نظرم به معنی اعراض باشد . بگو جنگ در ماه حرام کاری بزرگ و اعراض از دین خداست. نا گفته نماند همه افعال مضارع این لفظ در قرآن مجید از باب نصر ینصر آمده در آیه . که آن به معنی اعراض و از ضرب یضرب آمده است. ولی باآن که در قرآنها به کسر (ص) نوشته شده در مجمع فرموده:اهل مدینه، ابن عامر... آن را به ضمّ (ص) و بقیّه به کسر آن خواندهاند.
wikialkb: صُدُودا