اگر طاقت نداری صدمت پیل
چرا باید که بر موران نهی پای.
سعدی.
|| ضرب. کوب : بصدمتی که اگر کوه آهنین بودی از جای برکندی. ( گلستان ). رجوع به صدمة شود.صدمة. [ ص َ م َ ] ( ع اِ ) مصیبت. ( منتهی الارب ). و فی الحدیث : الصبر عند الصدمة الاولی ؛ ای الصبر یحمد عند اول الرزیة. ( منتهی الارب ). || آسیب. گزند :
آسودگی مجوی که از صدمه اجل
کس را نداده اند برات مسلمی.
؟
رجوع به صدمت شود. || ( اِمص ) برکندگی. ( منتهی الارب ). آزردگی. || ( مص ) سخت زدن. ( مقدمه لغت میرسید شریف ). رجوع به صدمت شود. || یکبار راندن. ( منتهی الارب ). || یک نوبت کوفتن دو چیز با هم. ( غیاث اللغات ). || آسیب رساندن. ( غیاث اللغات ). رجوع به صدمت شود.