صدقات

/sadaqAt/

لغت نامه دهخدا

صدقات. [ ص َ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ صَدَقة. ( منتهی الارب ) :
نالد همی بزاری و گرید همی بدرد
آنکس که یافتی صدقات و زکات تو.
مسعودسعد.
زیان رسیده را تفقد نماید که اعظم صدقات است. ( مجالس سعدی ). رجوع به صدقة شود. || ج ِ صَدقَة. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). و رجوع به صدقة شود.

صدقات. [ ص َ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ صَدُقَة. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به صدقة شود.

صدقات. [ ص ُ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ صُدَقَة. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). رجوع به صدقة شود.

صدقات. [ ص ُ دُ ] ( ع اِ ) ج ِ صُدَقَة. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). رجوع به صدقة شود. || ج ِ صُدُقَة. ( منتهی الارب ). رجوع به صدقات شود.

صدقات. [ ص ُ ] ( ع اِ ) ج ِ صُدقَة. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جمع صدقه
( اسم ) جمع صدقه چیزهایی که در راه خدا دهند .
صدقه

فرهنگ عمید

= صدقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَدَقَاتٍ: صدقه ها (صدقة به معنای خرج کردن مال است در راه خدا ، که یکی از مصادیق آن زکات واجب است)
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس