صدع
لغت نامه دهخدا
صدع. [ ص َدَ ] ( ع اِ ) بز کوهی و آهو و گورخر و شتر جوان قوی و توانا. || مرد نازک بدن لطیف اندام. || ریم و چرک آهن. || میانه میان دوچیز از هر نوع که باشد مثلاً میانه دو دراز و کوتاه و میانه دو جوان و پیر و میانه دو فربه و لاغر و میانه دو کلان و خرد. ( منتهی الارب ). الشی المتوسط بین الطویل و القصیر و الفتی و المسن. ( قطر المحیط ).
صدع. [ ص ِ ] ( ع اِ ) جماعت مردم. || پاره ای از هر چیزی. ( منتهی الارب ).
صدع. [ ص ُ دُ ]( ع اِ ) ج ِ صدیع. ( منتهی الارب ). رجوع به صدیع شود.
فرهنگ فارسی
صدیع
فرهنگ معین
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] به شکافتن و ترک برداشتن جسم سخت، مانند استخوان ، صَدع می گویند . از احکام آن در باب دیات سخن گفته اند.
به قول مشهور، دیه ترک برداشتن استخوان، به گونه ای که منجر به از کار افتادن آن گردد، دو سوم دیه آن عضو است و در صورت بهبود بدون عیب و کجی، دیه اش چهار پنجم دیه صورت پیشین خواهد بود.
به قول مشهور، دیه ترک برداشتن استخوان، به گونه ای که منجر به از کار افتادن آن گردد، دو سوم دیه آن عضو است و در صورت بهبود بدون عیب و کجی، دیه اش چهار پنجم دیه صورت پیشین خواهد بود.
wikifeqh: صدع
[ویکی الکتاب] معنی صَّدْعِ: شکاف (مراد از زمین صاحب صدع در عبارت "وَﭐلْأَرْضِ ذَاتِ ﭐلصَّدْعِ "شکافتن زمین و روییدن گیاهان از آن است، کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است )
معنی سَدّاً: سد - کوه و هر چیزی است که راه را بند آورد ، و از عبور جلوگیری کند .
معنی ﭐصْدَعْ: آشکار کن (بی پرده بگو)(کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است ، و معنای فلان صدع بالحق ، این است که فلانی حق را بی پرده و آشکارا گفت . )
تکرار در قرآن: ۵(بار)
«صدع» در لغت به معنای «شکافتن به طور مطلق»، و یا شکافتن اجسام محکم است، و از آنجا که با شکافتن چیزی، درونش آشکار می شود، این کلمه به معنای اظهار و افشا و آشکار کردن آمده است. و به درد سر شدید هم «صداع» می گویند، به خاطر این که گویی می خواهد سر را از هم بشکافد!
شکافتن. «صَدَعَهُ صَدْعاً:شَقَّهُ» چنانکه در مجمع ذیل آیه 43 روم و در مفردات و صحاح گفته است. صدیع به معنی صبح است به اعتبار شکافته شدن. . یعنی مأموریت خویش راآشکار کن و از مشرکین اعراض نما. آشکار کردن چیزی نوعی شکافتن است در اقرب گوید «صَدَعَ الْاَمْرَ: کَشَفَهُ». . یعنی آن روز مردم متفرق و پراکنده میشوند کهآن شکافته شدن اجتماع است در مجمع فرموده «تَصَدّعِ الْقَوْمُ:تَفَرَّقُوا» همچنین است . یعنی میدیدی که کوه از ترس خدا خاشع و شکاف بردارنده است . . یعنی از شراب بهشتی سر درد نمیگیرند و مست نمیگردند. به عقیده راغب سر درد را به طور استعاره صداع گویند گوئی سر از درد شکافته میشود . صدع ظاهراً به معنی مفعول است. یعنی سوگند به آسمان که برگرداننده و زمینی که خاصیت شمافته شدن را دارد و تا روئیدنیها از آن بروید.
معنی سَدّاً: سد - کوه و هر چیزی است که راه را بند آورد ، و از عبور جلوگیری کند .
معنی ﭐصْدَعْ: آشکار کن (بی پرده بگو)(کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است ، و معنای فلان صدع بالحق ، این است که فلانی حق را بی پرده و آشکارا گفت . )
تکرار در قرآن: ۵(بار)
«صدع» در لغت به معنای «شکافتن به طور مطلق»، و یا شکافتن اجسام محکم است، و از آنجا که با شکافتن چیزی، درونش آشکار می شود، این کلمه به معنای اظهار و افشا و آشکار کردن آمده است. و به درد سر شدید هم «صداع» می گویند، به خاطر این که گویی می خواهد سر را از هم بشکافد!
شکافتن. «صَدَعَهُ صَدْعاً:شَقَّهُ» چنانکه در مجمع ذیل آیه 43 روم و در مفردات و صحاح گفته است. صدیع به معنی صبح است به اعتبار شکافته شدن. . یعنی مأموریت خویش راآشکار کن و از مشرکین اعراض نما. آشکار کردن چیزی نوعی شکافتن است در اقرب گوید «صَدَعَ الْاَمْرَ: کَشَفَهُ». . یعنی آن روز مردم متفرق و پراکنده میشوند کهآن شکافته شدن اجتماع است در مجمع فرموده «تَصَدّعِ الْقَوْمُ:تَفَرَّقُوا» همچنین است . یعنی میدیدی که کوه از ترس خدا خاشع و شکاف بردارنده است . . یعنی از شراب بهشتی سر درد نمیگیرند و مست نمیگردند. به عقیده راغب سر درد را به طور استعاره صداع گویند گوئی سر از درد شکافته میشود . صدع ظاهراً به معنی مفعول است. یعنی سوگند به آسمان که برگرداننده و زمینی که خاصیت شمافته شدن را دارد و تا روئیدنیها از آن بروید.
wikialkb: ریشه_صدع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید