صدر بار. [ ص َ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیشگاه . بالای مجلس . صدر مجلس :
در خدمت تو آمده مخدوم پیشگان
بسته به صدر بار تو چون بندگان کمر.
سوزنی .
خورشیدوار نور دهد بر همه جهان
جمشیدوار چون بنشیند به صدر بار.
سوزنی .
رجوع به صدر شود.
در خدمت تو آمده مخدوم پیشگان
بسته به صدر بار تو چون بندگان کمر.
سوزنی .
خورشیدوار نور دهد بر همه جهان
جمشیدوار چون بنشیند به صدر بار.
سوزنی .
رجوع به صدر شود.