سر بپای او فدا ناکرده تو
چون وصالش را تمنا کرده تو.
وی دیوانه و عاشق شیدای سیدشریف ( معاصر شاه اسماعیل ) بود. سید روزی در اوان حسن و جمال با هزار غنج و دلال پیاده در کوچه می رفت مولانا صدر غافل رسید و سید را در بغل گرفت و بوسه ای از رخ زیبای وی گرفت. غلامان سید چون این بدیدند، وی را بیازردند و او لت می خورد و می گفت آن لوت به این لت ارزان باشد و سپس هرگاه بدر خانه اومیرسید غلامان شریف او را می آزردند. مولانا برنجید وگفت :
مرو بر در خانه اش ای سفیه
چو شر در شریف است لاخیر فیه.
( از مجالس النفائس ص 386 ).