- بصدد بودن ، در صدد برآمدن ؛ قصد چیزی را کردن. در پی تحصیل چیزی بودن :
نه در صدد عیون اعمالم
نه از عدد وجوه اعیانم.
مسعودسعد.
اعقاب و اولاد او بر آنکس که در دیار هند بصدد ملک و معرض حکم باشد برین قضیت میرود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 293 ).صدد. [ ] ( اِخ ) شهری است بر مرز و بوم شمالی اسرائیل چنانکه موسی و حزقیال قرار دادند ( سفر اعداد 34: 8 و حزقیال 47: 15 ) بسیاری گمان دارند که صدد همان صدد حالیه است که 75 میل بشمال شرقی دمشق و 35 میل بجنوب شرقی حمص مسافت دارد، و آن مزرعه عظیمی است و از آثار قدیمی در آنجا جزچند عدد ستونهائی که در دیوار خانه بنا شده است نیست و دارای بستانها و اراضی مزروعه میباشد و مسیحیان آنجا از کلیسای یعقوبیه میباشند. ( از قاموس مقدس ).