صد خرو

لغت نامه دهخدا

صد خرو. [ ص َ خ َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کاه بخش داورزن شهرستان سبزوار. رجوع به سد خرو شود.

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کاه بخش داور زن شهرستان سبزوار

پیشنهاد کاربران

بر سر وجه تسمیه و ریشه واژه صدخرو مابین صاحب نظران و اهل فن اختلاف نظر فراوان وجود دارد . بلحاظ طولانی شدن مطلب ومستندات فراوان ، تنها به چند مورد آن اکتفا می کنیم. در درمورد صحت و یا نادرستی این نظریه ها آنرا به قضاوت خوانندگان محترم وامی گذاریم.
...
[مشاهده متن کامل]

غلامحسین خان افضل الملک از ادبا و فضلای عصر قاجار در سفرنامه خراسان و کرمان می نویسد: "�خرو � بر وزن سرو، اتاقی را گویند که سقف آن از آجر یا خشت باشد و ضربی زده باشند. چنین اتاقی را "بن کاه" نیز می گویند ولی اصل تسمیه به صدخرو این است که من می نگارم. "خرو" در لغت به معنی قسمت است. آب اینجا برحسب تقسیم صد قسمت می شده و الان هم به صدفنجان آب مدارتقسیم دارد. هریک از مالکین چند فنجان آب دارند. . . درابتدا در این مکان صد اتاق ساخته بودند لهذا �صدخرو� نامیده شد. "
محمود بیهقی در کتاب سبزوار، شهر دیرینه های پایدار می نویسد:" � صدخرو � یا � سد خرو � دهی است از دهستان کاه بخش داورزن، کنار جاده سبزوار، شاهرود در 55 کیلومتری سبزوار که حدود پنجهزار تن جمعیت دارد و چون معنای �خرو� باغ است چنین برداشت می شود که این آبادی صدباغ داشته است و روشنی زعفرانلو گوید: �خرو� به معنای قسمت است و چون آب اینجا به صد قسمت می شده چنین نام گرفته است".
فاطمه ازغدی خراسانی، در پایان نامه کارشناسی دانشگاه مشهد می نویسد: عده ای کلمه �خرو� را به معنی بهشت می دانند و عقیده دارند صدخرو به معنی صد بهشت است ، چون در قدیم صدخرو باغ های زیادی داشته به این نام نامیده می شود. عده ای دیگر �خرو� را به معنی خروار می دانند و معتقدند که چون محصول این آبادی در قدیم زیاد بوده و از هر جفت گاو صدخروار غله برداشت می شده به این آبادی نام صدخرو را داده اند و گروهی �خرو� را به معنی �خور � یا خیلی دانسته اند و معتقدند که چون این آبادی در دامنه کوه جغتای است و در قدیم رودهای زیادی از کوه جغتای به طرف این آبادی سرازیر می شده ، به علت زیادی دهانه رودخانه ها به این آبادی، صدخرو که همان �صدخور� باشد می گویند.
محمد علی شمس آبادی، ، در پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی تحت عنوان نقش برنامه ریزی های فیزیکی، کالبدی در توسعه روستایی می نویسد: عده ای اظهار می دارند که در گذشته، روستای صدخرو به لحاظ تولیدی محصولات کشاورزی مشهور بوده است و دارای زمین های حاصلخیز، با راندمان بالای تولید، خصوصا در تولیدات غلات بوده است به طوری که از هر هکتار زمین زیر کشت، صدخروار گندم یا جو، برداشت می شده است، به همین دلیل نام روستا را �صدخروار� گذاشته اند و در طول زمان با حذف �ار� از کلمه �صدخروار� نام روستا به صدخرو، تبدل شده است.
ایشان نظریه دیگری نیز ارائه می دهند و می گوید که معنی لغوی �خرو� به معنی باغ می باشد و در گذشته روستای صدخرو دارای باغ های زیادی بوده است و صدخرو یعنی محلی که دارای صدباغ بوده است.
صدخرو یکی از روستاهای قدیمی کشور می باشد. مطابق آثاری که در نتیجه کاوش ها از�بی بی شیرین ، �پاقلعه�و�شاهرو�بدست آمده قدمت این روستا به قبل از اسلام می رسد .
در کتب تاریخی ، از پیشینه تاریخی صدخرو به عنوان خاستگاه فرهیختگان و عالمان یاد می شود چنانکه هویت تاریخی صدخرو در سینه اسناد و مدارک گذشته ثبت و ضبط شده است. وجود شخصیت ها و عالمانی بزرگ با القابی مانند �آخوند� ، �ملا� ، �قاضی� و �فاضل� در این دیارمی تواند بیانگر خیل عالمان دین مداری باشد که روزگاری شعاع و جودشان بر سرتا سر این ناحیه پرتو افکن بوده و برخی نام و آوازه شان تا شهرهای بزرگ و مراکز علمی فرا رفته است. از قول مرحوم حاج ولی اله اسراری، نوه حاج ملا هادی اسرار، نقل شده است که بر منبر در مسجد جامع سبزوار به مناسبتی گفته است: " در همین صدخرو کوچه ایست به نام " کوچه ملاها" که زمانی چهل آخوند قریب الاجتهاد در آن سکونت داشته است"
صرف نظر از نشانه های برجای مانده در ارتفاعات �پاقلعه�، �شاهرو� و �بی بی شیرین�در شمال و آثار بجای مانده از ویرانه های �بادغوس�در جنوب روستا که نشانه مدنیت صدخرو در دوران باستان است، در نوشته های دوره اسلامی مانند تاریخ بیهق و تاریخ حافظ ابرو ، صدخرو به عنوان یکی از آبادیهای ناحیه بیهق آمده است.
قلعه قدیمی و متروکه صدخرو در محله های پی قلعه، پت حصار و ته حندق، همچون ارگ شهرهای قدیم در دل صدخرو کنونی خاموش خفته است و خانه های جدید همچون نگین آنها را درمیان گرفته است.
سفرهای سفرنامه نویسان و خاطرات زائرین حرم قدس رضوی را که مرور می کنیم، صدخرو را منزلی آباد و دهی بسیار بزرگ و توقفگاه و مکانی مناسب برای استراحت زائران و کاروانیان بیان می کنند.
اعتمادالسلطنه در کتاب مطلع الشمش می نویسد: " صدخرو دهی است آباد، شبیه به قصبه و دارای چهار صد خانوار سکنه. . . در صدخرو چاپار خانه هست. "
در کتاب سفرنامه خراسان و کرمان آمده است: " این قریه بسیارآباد و خیرات و مسجدی که حاجی ملا حسین در اینجا به پا کرده است. این ده بسیار آباد است . ده باب دکان دارد. . . "
در سفرنامه ناصرالدین شاه قاجاربه خراسان نیزآمده است: . . . سه ساعت به غروب مانده به سودخر ( صدخرو ) رسیده وارد سراپرده شدیم. سراپرده را به قدر یک میدان بالای ده زده بودند. سودخر هم ده بسیار معتبریست. قلعه خوب و باغات متعدد دارد. . . "
در کتاب خاطرات حاج سیاح آمده است:" صبح خیلی زود سوار شده ( از منزل مزینان ) قبل از ظهر وارد سودخور شدیم. محلی بسیارخوب، آب جاری، درختان فراوان داشت. درچاپارخانه نزول کردیم که در بلندی واقع شده مشرف برآب و درختان و صفا بود. "
در کتاب سفر نامه سدیدالسلطنه می نویسد: " . . . مشروب مردم و زراعت آنجا از آب رودخانه است و زراعت آنجا جو و کندم و پنبه است و مالیات از هزار تومن تجاوز کند و اهالی آنجا خود کرباس می بافند و جامه کنند. مظنه ارزاق درآنجا گوشت من تبریز دوهزار ، جو، سه من تبریز یک قران، نان، سه من تبریز دوهزار. کاه ، ده من تبریز یک قران بود . . . "

بپرس