صدتو

لغت نامه دهخدا

صدتو. [ ص َ ] ( ص مرکب ) صدلا روی هم گذارده. کنایه از لاهای بسیار است :
نبینی که در معرض تیغ و تیر
بپوشند خفتان صدتو حریر.
سعدی.
رجوع به صد شود.

فرهنگ عمید

دارای تاها و لاهای بسیار، صدلا، صدتا: نبینی که در معرض تیغ و تیر / بپوشند خفتان صدتو حریر (سعدی۱: ۱۲۹ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس