صداهایی از چرنوبیل کتابیست که توسط نویسنده و روزنامه نگار بلاروسی برنده جایزه نوبل، سوتلانا الکسیویچ نگاشته شده است. سوتلانا در دورانی که فاجعه چرنوبیل اتفاق افتاد ( آوریل ۱۹۸۶ ) در مینسک پایتخت کشور بلاروس زندگی می کرد. [ ۱] او در سن چهل سالگی، با ۵۰۰ نفر از کسانی که شاهد این فاجعه بودند، از جمله مأموران آتش نشانی، سیاستمداران، فیزیکدانان، پزشکان و مردم عادی مصاحبه کرد. این کار ده سال به طول انجامید. کتاب صداهایی از چرنوبیل به چرایی و چگونگی این فاجعه نمی پردازد بلکه بیشتر به شرح جهان بعد از فاجعه و اینکه مردم چگونه با آن مواجه شدند و چگونه این تجربه ها بر روح و روانشان تأثیر گذاشت پرداخته است. [ ۲]
کتاب سوتلانا الکسیویچ علی رغم استقبال گسترده، انتقاداتی هم به همراه داشته است. شیلا فیتزپاتریک استاد تاریخ در دانشگاه سیدنی که یکی از مهم ترین مورخان در زمینه تاریخ معاصر روسیه است، به الکسیویچ بدگمان است که در روایت های خود «دست کاری ویرایشی» می کند. او در نقدی که در نشریه ی «نقد کتاب لندن» بر کتاب زمزمه های چرنوبیل نوشته است[ ۳] می گوید «تاریخ دان» آخرین لقبی است که می توان بر الکسیویچ نهاد. فیتزپاتریک نتیجه گرفته است که «او در اصل بر اساس تخیلات خود می نویسد و تنها در وهله ی ثانویه است که به اسناد رجوع می کند». فیتزپاتریک نقد خود را چنین جمع بندی می کند:
برای اینکه دریابید عامه ی مردم درباره ی حال و گذشته در اتحاد شوروی چگونه فکر می کنند به سراغ الکسیویچ نروید، چون صرفا فریب خواهید خورد. آثار او را به عنوان ادبیات بخوانید، برای یادآوری دنیایی گم شده که برای حافظه ی ما آشنایی پر حرارتی دارد، البته یک آشنایی دست دوم، برای یادآوری دورانی که مخاطبان غربی می توانستند با جانب داری از آدم خوب ها در اتحاد شوروی دل خود را با ساده لوحی شاد کنند. کتاب هایش را بخوانید و با خیال راحت اشک بریزید[ ۴] .
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکتاب سوتلانا الکسیویچ علی رغم استقبال گسترده، انتقاداتی هم به همراه داشته است. شیلا فیتزپاتریک استاد تاریخ در دانشگاه سیدنی که یکی از مهم ترین مورخان در زمینه تاریخ معاصر روسیه است، به الکسیویچ بدگمان است که در روایت های خود «دست کاری ویرایشی» می کند. او در نقدی که در نشریه ی «نقد کتاب لندن» بر کتاب زمزمه های چرنوبیل نوشته است[ ۳] می گوید «تاریخ دان» آخرین لقبی است که می توان بر الکسیویچ نهاد. فیتزپاتریک نتیجه گرفته است که «او در اصل بر اساس تخیلات خود می نویسد و تنها در وهله ی ثانویه است که به اسناد رجوع می کند». فیتزپاتریک نقد خود را چنین جمع بندی می کند:
برای اینکه دریابید عامه ی مردم درباره ی حال و گذشته در اتحاد شوروی چگونه فکر می کنند به سراغ الکسیویچ نروید، چون صرفا فریب خواهید خورد. آثار او را به عنوان ادبیات بخوانید، برای یادآوری دنیایی گم شده که برای حافظه ی ما آشنایی پر حرارتی دارد، البته یک آشنایی دست دوم، برای یادآوری دورانی که مخاطبان غربی می توانستند با جانب داری از آدم خوب ها در اتحاد شوروی دل خود را با ساده لوحی شاد کنند. کتاب هایش را بخوانید و با خیال راحت اشک بریزید[ ۴] .
wiki: صداهایی از چرنوبیل