صداع کردن. [ ص ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سردرد آوردن. سردرد آوردن بر اثر بانگ و فریاد : حریف جنگ گزیند تو هم درآور جنگ چو سگ صداع کند تن مزن برآور سنگ.مولوی.
( مصدر ) دردسر آوردن مزاحمت ایجاد کردن به سبب بانگ و فریاد . یا صداع شقی . درد نیمه سر درد یک طرف جمجمه .