لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
خروش برآوردن، داد زدن، فریاد زدن، گریه کردن، صدا کردن، خروشیدن، بانگ زدن، مصوت کردن
زدن، صدا کردن، گمانه زدن، نواختن، سروگوش آب دادن، بصدا در اوردن، بنظر رسیدن، به نظر رسیدن، صدا دادن، بگوش خوردن، ژرفاسنجی کردن
صدا کردن، جار زدن، با فریاد گفتن
صدا کردن، فریب دادن، وزوز کردن، زمزمه کردن، همهمه کردن، در فعالیت بودن
صدا کردن
صدا کردن
صدا کردن، خش خش کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن
فارسی به عربی
( صدا کردن (مثل فرفره ) ) دندنة
( صداکردن (مثل شیپور ) ) بریق
پیشنهاد کاربران
تخته تاباق، اصطلاح رایج در تورکی است. حروف ( ح، ع، ث، ص، ض، ذ، ط، ظ ( حروف مخصوص زبان عربی است . و در هیچ زبان دیگری وجود ندارد. ولی در زمانهای قدیم کلمات تورکی را با این حروف می نوشتند. مثلا طهران، اطو،
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
اطاق، طاق، اصلان ( شیر بیشه در تورکی ) ، صابون، حوله، صدا. . . . . . . تاباق هم مثل بقیه کلمه طاباق و طبق نوشته شده است.