صدا زدن


معنی انگلیسی:
call, calling, hail, page, flag

لغت نامه دهخدا

صدا زدن. [ ص َ / ص ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ دادن. آواز دادن. خواندن : پس صدا زد ایاز رسن بیاور. ( فیه مافیه ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بانگ دادن آواز دادن کسی را نامیدن و احضار کردن .

مترادف ها

call (فعل)
احضار کردن، خواستن، ملقب کردن، صدا زدن، نامیدن، فرا خواندن، خواندن

froth (فعل)
اظهار کردن، صدا زدن، کف کردن، بکف اوردن

hail (فعل)
صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن

فارسی به عربی

برد , زبد

پیشنهاد کاربران

"نویس زدن"به جای صدا زدن در فرست و پیامک ها. ایشان را نویس زدم ( در پیامک ) یعنی صدا زدم. در آنچه نوشتنی باشد.
Call on sb
این اصطلاح برای مواقعی مثل وقتی که معلم دانش آموز را صدا می زند استفاده می شود
خطاب کردن
Call up
Call over
Call to
ندا

بپرس