صحنه خیالات یا فانتازماگوریا ( Phantasmagoria ) گونه ای نمایش تئاتری بود که در آن از وسیله ای به نام فانوس جادو برای نشان دادن تصاویر ترسناک و درهم نظیر اسکلت، ارواح، و اشباح بر روی دیوار، پرده دود، یا پرده های نیمه شفاف استفاده می شد. اولین بار اتین کاسپار رابرتسون مخترع و فیزیکدان این دستگاه را در پاریس به نام خودش ثبت کرد. در این نمایش ها پرده ها و نورافکن ها اغلب تحرک داشتند و تصاویر نیز می توانستند به سرعت تعویض شوند.
اجرا به صورت صحنه خیالات در اواخر سده هیجدهم در فرانسه ابداع شد اما در سده نوزدهم در سراسر اروپا، به ویژه در انگلستان، محبوبیت زیادی یافت.
کارل مارکس برای تحلیل سرمایه داری نیز در کتاب کاپیتال خود از این واژه استفاده می کند.
بارانه عمادیان نویسنده و پژوهشگر فلسفه طی سخنرانی خود چنین توضیح می دهد:
بر اساس تعریف دانشنامه آکسفورد، فانتاسماگوریا به معنای مجموعه یا زنجیره ای از تصاویر خیالی یا حتی واقعی است که در حالت رؤیا یا هذیان تب آلود رؤیت می شوند، تصاویری که منشأ آنها می تواند قوه خیال یا متون و وصف های ادبی باشد. اما آن چیزی که مد نظر مارکس بود و در کتاب «سرمایه» بدان اشاره می کند بدین جا ختم نمی شود. مصداق عینی مفهوم فانتاسماگوریا برای مارکس یک پدیده تکنیکی - فرهنگی خاص اواخر قرن هجدهم بود. در سال ۱۷۹۸ فیزیکدان و مخترعی به نام اتین کاسپار رابرتسون دستگاهی به نام فانتاسماگوری را در پاریس به عنوان اختراع خودش معرفی کرد. به نظر می رسد او کسی است که این واژه را برای نخستین بار به کار برده است. منشا اختراع او دستگاه ساده تری به نام فانوس خیال بود که در واقع جَد پروژکتور اسلاید امروزه است. این فانوس به کمک یک شمع و مجموعه ای از آینه های مقعر تصاویری بزرگ شده و رنگین تولید می کرد که پس از تاریک کردن اتاق در فضا شناور می شدند. رابرتسون با بهترکردن این تکنیک و متحرک ساختن فانوس، یعنی مجهز ساختن آن به چرخ، بزرگ و کوچک کردن تصاویر را ممکن ساخت، به نحوی که تصاویر اشباح رنگین در برابر چشمان نظاره گران در ابعاد گوناگون ظاهر می شد. این نکته که فانتاسماگوریا در تاریکی اجرا می شد حائز اهمیت است، چون در آن زمان نمایش ها در سالن های نورانی اجرا می شدند و نمایش در تاریکی پدیده جدیدی بود. مهم تر اینکه، خود دستگاه حاملِ فانوس هم در تاریکی مخفی بود و در نتیجه بینندگان فقط ایماژها را می دیدند و نمی دانستند که این اشباح از کجا سر بر می آورند. بدین سان، دستگاه فانتاسماگوریا با «پنهان ساختن منبع خود» موفق می شد فضایی شبح گونه تولید کند، و از قضا همین نکته در نظریه مارکس و دلیل استفاده او از این استعاره نقش مهمی ایفا می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاجرا به صورت صحنه خیالات در اواخر سده هیجدهم در فرانسه ابداع شد اما در سده نوزدهم در سراسر اروپا، به ویژه در انگلستان، محبوبیت زیادی یافت.
کارل مارکس برای تحلیل سرمایه داری نیز در کتاب کاپیتال خود از این واژه استفاده می کند.
بارانه عمادیان نویسنده و پژوهشگر فلسفه طی سخنرانی خود چنین توضیح می دهد:
بر اساس تعریف دانشنامه آکسفورد، فانتاسماگوریا به معنای مجموعه یا زنجیره ای از تصاویر خیالی یا حتی واقعی است که در حالت رؤیا یا هذیان تب آلود رؤیت می شوند، تصاویری که منشأ آنها می تواند قوه خیال یا متون و وصف های ادبی باشد. اما آن چیزی که مد نظر مارکس بود و در کتاب «سرمایه» بدان اشاره می کند بدین جا ختم نمی شود. مصداق عینی مفهوم فانتاسماگوریا برای مارکس یک پدیده تکنیکی - فرهنگی خاص اواخر قرن هجدهم بود. در سال ۱۷۹۸ فیزیکدان و مخترعی به نام اتین کاسپار رابرتسون دستگاهی به نام فانتاسماگوری را در پاریس به عنوان اختراع خودش معرفی کرد. به نظر می رسد او کسی است که این واژه را برای نخستین بار به کار برده است. منشا اختراع او دستگاه ساده تری به نام فانوس خیال بود که در واقع جَد پروژکتور اسلاید امروزه است. این فانوس به کمک یک شمع و مجموعه ای از آینه های مقعر تصاویری بزرگ شده و رنگین تولید می کرد که پس از تاریک کردن اتاق در فضا شناور می شدند. رابرتسون با بهترکردن این تکنیک و متحرک ساختن فانوس، یعنی مجهز ساختن آن به چرخ، بزرگ و کوچک کردن تصاویر را ممکن ساخت، به نحوی که تصاویر اشباح رنگین در برابر چشمان نظاره گران در ابعاد گوناگون ظاهر می شد. این نکته که فانتاسماگوریا در تاریکی اجرا می شد حائز اهمیت است، چون در آن زمان نمایش ها در سالن های نورانی اجرا می شدند و نمایش در تاریکی پدیده جدیدی بود. مهم تر اینکه، خود دستگاه حاملِ فانوس هم در تاریکی مخفی بود و در نتیجه بینندگان فقط ایماژها را می دیدند و نمی دانستند که این اشباح از کجا سر بر می آورند. بدین سان، دستگاه فانتاسماگوریا با «پنهان ساختن منبع خود» موفق می شد فضایی شبح گونه تولید کند، و از قضا همین نکته در نظریه مارکس و دلیل استفاده او از این استعاره نقش مهمی ایفا می کند.
wiki: صحنه خیالات