صحراخرام. [ ص َ خ ُ ] ( نف مرکب ) بناز رونده در صحرا. خرامنده در صحرا : شتابنده را اسب صحراخرام یرق داده زآن به که باشد جمام.نظامی.که رسمی بود کآن صحراخرامان بصید آیند بر رسم غلامان.نظامی.مغرب گروهی است صحراخرام مناسک رها کرده ناسک بنام.نظامی.