لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
صبر زرد به انگلیسی:Aloes Socotrina یا چادُروا عصاره برگ گیاه صبر است.
عصاره زرد و قهوه ای برگ گیاه صبر است که بهترین آن از جزیره سوکوترای یمن بدست می آید.
از نظر ترکیبات شیمیایی در گونه A. vera آلوئین[ پانویس ۱] ، ایزوبارلوئین، امودین، صمغ و رزین وجود دارد.
در کتاب های طب سنتی خواص عدیده ای برای این صمغ نوشته شده است و بعنوان مسهل و ملین استفاده می شود. [ ۱]
↑ Aloin
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفعصاره زرد و قهوه ای برگ گیاه صبر است که بهترین آن از جزیره سوکوترای یمن بدست می آید.
از نظر ترکیبات شیمیایی در گونه A. vera آلوئین[ پانویس ۱] ، ایزوبارلوئین، امودین، صمغ و رزین وجود دارد.
در کتاب های طب سنتی خواص عدیده ای برای این صمغ نوشته شده است و بعنوان مسهل و ملین استفاده می شود. [ ۱]
↑ Aloin
wiki: صبر زرد
دانشنامه آزاد فارسی
صبر زرد (aloe)
گروهی از گیاهان بومی افریقای جنوبی، دارای برگ های بلند و گوشتی، با حاشیۀ خاردار. داروی معروف به صبر زرد، که پالاینده ای قوی است و بدن را مجبور به دفع مواد آلوده می کند، از عصارۀ برگ های گونه های متعددی از این گیاه به دست می آید. (جنس صبر زرد Aloe، تیرۀ سوسنی ها).
گروهی از گیاهان بومی افریقای جنوبی، دارای برگ های بلند و گوشتی، با حاشیۀ خاردار. داروی معروف به صبر زرد، که پالاینده ای قوی است و بدن را مجبور به دفع مواد آلوده می کند، از عصارۀ برگ های گونه های متعددی از این گیاه به دست می آید. (جنس صبر زرد Aloe، تیرۀ سوسنی ها).
wikijoo: صبر_زرد
پیشنهاد کاربران
سیــمــا هنگ، الــــوا
آلوا درسته نه الوت
سیماهنگ
مجید علیائی
جواب . الوت
جواب . الوت
آلوئه ورا یا صبر زرد
Aloe vera آلوئه ورا یا صبر زرد که علاوه بر اینکه خاصیت داروئی زیادی دارد. از ماده ژلاتینی که درون برگ این گیاه وجود داره برای مصارف بهداشتی آرایشی ( ژل. کرم . شامپو و. . . ) هم استفاده میشود. این گیاه به دلیل خواص داروییه خارق العاده ای که دارد در گروه گیاهان سحر آمیز دسته بندی میشود.
... [مشاهده متن کامل]
معرفی گیاه
مرور کلی خواص داروئی : صبر زرد از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است و شیرابه آن به مصرف طبی می رسد .
Aloe vera یک گیاه بادوام با گلهای زرد است. برگهای سخت آبدار و نیزه ای این گیاه به طول 20 اینچ رشد می کند و طول کل گیاه تا 4 پا می رسد. تنها برگهای این گیاه ارزش دارویی دارند، اما بخشهای مختلف برگها نیز برای اهداف گوناگونی مورد استفاده قرار می گیرند. ژله شفاف و سفتی از قسمتهای داخلی برگ تشرح میشود. بین این ژله و پوست بیرونی برگ سلولهای خاصی حاوی مایع زردرنگ تلخ قرار دارد. وقتی که این مایع خشک میشود، سبب تولید شیرة Aloe میشود.
تاریخچه :
آلوئه ورا سابقه ای بسیار طولانی و درخشان دارد. اولین گزارش مکتوب که در آن به آلوئه ورا اشاره شده است متعلق به چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح است و در غارنوشته ها و کنده کاری های روی ظروف در معابد باستانی مصر کشف شده است. در افسانه های به جای مانده از مصر باستان آمده است که آلوئه گیاهی چنان گرامی بوده که افراد برای حضور در مراسم پس از مرگ یک فرعون باید تحفه ای از برگ های آلوئه ورا تقدیم می کردند. داستان هایی نیز درباره استفاده کلئوپاترا از آلوئه ورا، عسل و شیر برای حفظ زیبایی افسانه ای شان گفته می شود. کلئوپاترا ملکه مصر پوست خود را هر روزه با آن ماساژ می داد که از شر آفتاب مصر در امان باشد وحتی مصریان آنرا برای مومیائی مردگان خود بکار می بردند . در کتاب مقدس نام این گیاه به کرات آمده است . اما مصریان باستان تنها ملتى نبودند که آلوئه ورا را مى شناختند براساس منابع قدیمى ارسطو یکى از طرفداران بسیار معتقد خواص آلوئه ورا بوده است. او رایزن الکساندر کبیر نیز بوده است. قدر و ارزشی که او برای آلوئه ورا قائل بود چنان بوده است که در سال 333 قبل از میلاد الکساندر را متقاعد کرد جزیره سوکوترا در اقیانوس هند را تصرف کند. این جزیره به دلیل رویش آلوئه در آن شهرت داشت و در آن زمان برای درمان زخم های سربازان در سپاه الکساندر از آلوئه ورا استفاده می شد.
گونه شناسی:
گیاه �آلوئه ورا�گیاهی است که به طور عمده در مناطق خشک رشد می کند. آلوئه ورا با اینکه به خانواده زنبق تعلق دارد اما در ظاهر شباهت بسیار زیادی به کاکتوس دارد. در بین بیش از 240 گونه آلوئه ورا چهار نمونه آلوئه ورا تشخیص داده شده که دارای ارزش غذایی هستند.
نام آلوئه ورا در لغت به معنای �ماده تلخ درخشان� که از کلمه عربی �آلوئه� گرفته شده است. آلوئه از خانواده سوسن است این گیاه با ظاهری شبیه به کاکتوس، گیاهی دائمی، گوشتی و آبدار است که حداکثر حدود دو متر ارتفاع دارد با برگ های پهن تیغ دار. اگر تیغ هایی را که در لبه برگ ها قرار دارند جدا کنیم از جای خالی آنها ژلی ترشح می شود که تمام خواص گیاه در آن نهفته است. از آلوئه که امروز در تمام دنیا کاشته می شود برای درمان گستره وسیعی از بیماری ها از انواع میگرن گرفته تا سوءهاضمه، درمان جوش و سوختگی استفاده می شود.
آلوئه ورا در طب سنتی 5 هزار ساله هندی، آیورودا نیز به همین ترتیب ارزشمند شمرده می شود. تمدن های یونانی، رومی، آفریقایی، مایایی، سرخپوستان آمریکایی و چینی نیز آلوئه ورا را گرامی می داشتند و مسلمانان هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان در بازگشت در سفر حج برگ های آلوئه ورا را بالای در خانه هایشان آویزان می کنند.
Aloe vera آلوئه ورا یا صبر زرد که علاوه بر اینکه خاصیت داروئی زیادی دارد. از ماده ژلاتینی که درون برگ این گیاه وجود داره برای مصارف بهداشتی آرایشی ( ژل. کرم . شامپو و. . . ) هم استفاده میشود. این گیاه به دلیل خواص داروییه خارق العاده ای که دارد در گروه گیاهان سحر آمیز دسته بندی میشود.
... [مشاهده متن کامل]
معرفی گیاه
مرور کلی خواص داروئی : صبر زرد از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است و شیرابه آن به مصرف طبی می رسد .
Aloe vera یک گیاه بادوام با گلهای زرد است. برگهای سخت آبدار و نیزه ای این گیاه به طول 20 اینچ رشد می کند و طول کل گیاه تا 4 پا می رسد. تنها برگهای این گیاه ارزش دارویی دارند، اما بخشهای مختلف برگها نیز برای اهداف گوناگونی مورد استفاده قرار می گیرند. ژله شفاف و سفتی از قسمتهای داخلی برگ تشرح میشود. بین این ژله و پوست بیرونی برگ سلولهای خاصی حاوی مایع زردرنگ تلخ قرار دارد. وقتی که این مایع خشک میشود، سبب تولید شیرة Aloe میشود.
تاریخچه :
آلوئه ورا سابقه ای بسیار طولانی و درخشان دارد. اولین گزارش مکتوب که در آن به آلوئه ورا اشاره شده است متعلق به چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح است و در غارنوشته ها و کنده کاری های روی ظروف در معابد باستانی مصر کشف شده است. در افسانه های به جای مانده از مصر باستان آمده است که آلوئه گیاهی چنان گرامی بوده که افراد برای حضور در مراسم پس از مرگ یک فرعون باید تحفه ای از برگ های آلوئه ورا تقدیم می کردند. داستان هایی نیز درباره استفاده کلئوپاترا از آلوئه ورا، عسل و شیر برای حفظ زیبایی افسانه ای شان گفته می شود. کلئوپاترا ملکه مصر پوست خود را هر روزه با آن ماساژ می داد که از شر آفتاب مصر در امان باشد وحتی مصریان آنرا برای مومیائی مردگان خود بکار می بردند . در کتاب مقدس نام این گیاه به کرات آمده است . اما مصریان باستان تنها ملتى نبودند که آلوئه ورا را مى شناختند براساس منابع قدیمى ارسطو یکى از طرفداران بسیار معتقد خواص آلوئه ورا بوده است. او رایزن الکساندر کبیر نیز بوده است. قدر و ارزشی که او برای آلوئه ورا قائل بود چنان بوده است که در سال 333 قبل از میلاد الکساندر را متقاعد کرد جزیره سوکوترا در اقیانوس هند را تصرف کند. این جزیره به دلیل رویش آلوئه در آن شهرت داشت و در آن زمان برای درمان زخم های سربازان در سپاه الکساندر از آلوئه ورا استفاده می شد.
گونه شناسی:
گیاه �آلوئه ورا�گیاهی است که به طور عمده در مناطق خشک رشد می کند. آلوئه ورا با اینکه به خانواده زنبق تعلق دارد اما در ظاهر شباهت بسیار زیادی به کاکتوس دارد. در بین بیش از 240 گونه آلوئه ورا چهار نمونه آلوئه ورا تشخیص داده شده که دارای ارزش غذایی هستند.
نام آلوئه ورا در لغت به معنای �ماده تلخ درخشان� که از کلمه عربی �آلوئه� گرفته شده است. آلوئه از خانواده سوسن است این گیاه با ظاهری شبیه به کاکتوس، گیاهی دائمی، گوشتی و آبدار است که حداکثر حدود دو متر ارتفاع دارد با برگ های پهن تیغ دار. اگر تیغ هایی را که در لبه برگ ها قرار دارند جدا کنیم از جای خالی آنها ژلی ترشح می شود که تمام خواص گیاه در آن نهفته است. از آلوئه که امروز در تمام دنیا کاشته می شود برای درمان گستره وسیعی از بیماری ها از انواع میگرن گرفته تا سوءهاضمه، درمان جوش و سوختگی استفاده می شود.
آلوئه ورا در طب سنتی 5 هزار ساله هندی، آیورودا نیز به همین ترتیب ارزشمند شمرده می شود. تمدن های یونانی، رومی، آفریقایی، مایایی، سرخپوستان آمریکایی و چینی نیز آلوئه ورا را گرامی می داشتند و مسلمانان هنوز هم در بسیاری از نقاط جهان در بازگشت در سفر حج برگ های آلوئه ورا را بالای در خانه هایشان آویزان می کنند.
الوا. . . . .
به کسر صـاد و سـکون بـا و را ی مهملـه و بـ ه فـتح اول و کسـر ی دوم نیز آمده و آن را صبارا نیـز نامنـد لغـت عربـی اسـت و بـ ه سریانی علوی و ب ه یونانی فیقرا و الیا و به رومی نیز الیا و به هندی ایلیا و الوا و ایلـوا و یـول سـیاه و در بنگالـه مصـبر نیـز نامنـد و درخت آن را اهل شام و نـواح آن صـبارا و بـ ه هنـدی کهیکـوار نامند.
... [مشاهده متن کامل]
طبیعت آن : در دویم گرم و خشک و بعضـی در سـ یم خشـک و بعضی در اول خشک گفته اند و قول اول اصح مـی نمایـد و تلخـی طعم و قبض آن دلالت بر مرکب القوی بودن آن دارد و ایـن اقـوی است.
افعال و خواص آن : مفتح سدد کبد و غیر آن و محلل ریاح احشا و مسهل قوی هر خلط مهیای مجتمع در معـده و سـر و مفاصـل و غیرها و ضعیف الاثر در غیر آن و جاذب از اقاصـی بـدن و منقـی معده و عروق از اوساخ و مسهل و مخـرج سـودا و بلغـم غلـیظ و مایی و صفرایی و زایل کنندهیرقان به قوت اسـهال و تفتـیح سـده کبد و بهترین دوایی است برای معده و منقی و مقـوی آن اسـت و
مقوی قوت باصره و سایر حواس و دافع مالیخولیا و حدیث نفس و اکثر امراض دماغی حادث به مشارکت معده زیرا که معـده را بـا آنها کمال شرکت است و منوم و مجفف بی لذع خصـوص مغسـول آن و ملصق نواصیر غایره و مدمل قروح عسرة الاندمال خصـوص
که در دبر و مذاکیر باشد و مانع خباثت مواد آنهـا اسـت و اگـر بیش از برآمدن عرق بدنی یعنی اول هنگام ظهور علامات آن سـه روز پی هم بدین ترتیب بخورنـد کـه روز اول نـیم درهـم و روز دوم یک درهم و روز سوم یک درهم و نیم و قدری بر آ ن موضع گذارند ماده آن را به تحلیل برد و باطـل سـازد و آشـامیدن یـک مثقال و نیم آن با آب نیم گرم اسهال معده نماید به قـوت و تنقیـه آن کند از فضول و با ماءالعسل اسهال بلغم و صـفرا نمایـد و گـاه است که چون صـبح و شـام چنـد حبـه از آن بـا مصـلحات آن و
راتینج و عسل کف گرفته به قوام آورده سرشته فرو برنـد با آب گرم اسهال بطن نماید و فاسد نگرداند طعام را در معـده و اوجـاع معده را در یک روز زایل گرداند و با مصطکی منقـی دمـاغ و بـا غاریقون جهت مفاصل و ربو و تنقیه سینه و یـک درم آن بـا آبسرد جهت نفث الدم و یرقان و بـا گـ ل سـرخ و مصـطکی جهـت امراض معده و با ادویه مناسبه جهـت جمیـع امـراض سـوداویه و
اخراج اقسام کرم معده و امعـا و امـراض طحـال و گـ رده و رفـع تشنگی حادث از صفرای مخلوط به بلغم و اعـاده کـردن شـهوت طعام باطل شده و اصلاح و التهـاب حـادث در لهات از حـرارت صفرای کاین در معده و یا ادویه مسهله و رفع ضرر آنهـا از معـده چون به اطفال شیرخواره با ادویـه مناسـبه بخوراننـد کـ رم شـکم ایشان را دفع نمایـد و اگـر بـ ه طفـل بخوراننـد و بـ ه مرضـعه او بخورانند نیز همان اثر دارد به اعتبار تأثیر در شـیر و او در طـب قدیم است که چون مسهل سودا است اگر سه روز پی هم هر روز
مقدار یک مثقال آن را بخورند و سه روز ترک نمایند و باز سـه روز بخورند و همچنین عقده ها و گره هـای مزمنـه قدیمـه را بـ ه تحلیل برد .
مقدار شربت معتدل آن : یک مثقـال و یـک و نـیم درهـم آن مسهل و سه درهـم آن منقـی اخـلاط فاسـده و اکثـار آن مـورث اسهال الدم .
بــدل آن : در اورام و جراحــات دو وزن آن حضــض مکــی و در
اسهال نیم وزن آن تربد و قدری سـقمونیا و گفتـه انـد بـ ه وزن آن افسنتین و نصف وزن آن زعفران .
مضر امعا و معده و کبد ضعیف و مقعده به جهت آنکه مرخی و مفتح افواه عروق مقعده است و مورث سحج ، مصـلح آن در امعـا کثیرا و در ضعف معده و کبد برگ گـل سـرخ و مصـطکی و در مقعده مقل و چرب نمودن آن موضع به روغن گل یا روغن بنفشـه و یا پیه بز و مقوی فعل آن عسـل و افاویـه و هلیلـه زرد اسـت و
اقسام زبون آن گاه باشد که تا سه روز در معده بماند باعث قلق و کرب گردد و امـلاح آن عند الضـرور ت زیـرا کـه اسـتعمال آنهـا بیضرورت جایز نیست غسل آنست با گلاب و با برگ گل سرخ و مصطکی و افسنتین و مقل و ماءالعسـل و یـا بـا طبـیخ افاویـه و عسل آشامیدن و اکتحال آن مقوی باصره و سلاق و حکه و جرب و غلظ اجفان و پر کننده قروح غایره چشـم و چـاق کننـده آن و قاطع دم منبعث به سوی آن و طلای آن با ور غن گل جهت قـروح
چشم و جرب و اوجاع آن که از جانـب موافـق باشـد و تجفیـف رطوبات آن و بر پیشانی و صدغین جهت تنقیه فضول صـفراوی از دماغ و تسکین صداع و با نمک و نطرون بر پیش سر جهـت منـع نزلات بارده و تسخین دماغ و مجفف رطوبات آن و با آب بـرگ بارتنگ و با سرکه جهت قروح رطبه سر اطفال و با اقاقیا جهـت استحکام شئون سر ایشان و با آب برگ بارتنگ جهت قروح بینی
و گوش و با روغن کدوی شیرین جهت جراحت بینی و با مورد و شراب جهت سیاه کردن موی سر و ریش و دفع قمـل و رویانیـدن موی که از کچلی ریخته باشد و با عسل جهت ضربه و سقطه که خون در آن مرده بنفش شده باشـد و رفـع آثـار جلـد و نـزلات و صداع و تحلیل اورام بارده و نمله و بـاد سـرخ و داخـس و قـروح خبیثه و اوجاع ظهر و مفاصل و بواسیر و به دسـتور بـا شـراب و عسل جهت کوفتگی اعضا و عضلات دو طرف زبان و لثـه و اورام
دهان و منخرین و قروح عسرة الاندمال خصوصاً کـه بـر انـف و مذاکیر و دبر باشد و با آب گشنیز تازه و سرکه جهـت حمـره و شری و بـا شـراب حلـو جهـت دانـ ههـای بواسـیر و برآمـدگی و آویختگی دان ههای آن و قطع آمدن خون از آنها و شقاق مقعـده و با آب گندنا جهت اسقاط دانه بواسیر اما باید که بعـد از اسـق اط سرب را با روغن گل ساییده بر آ ن موضع بمالنـد و مطبـوخ آن بـا آب گندنا و سلخ الحیه جهت سقوط دانه بواسیر و امراض مقعده با
تکرار عمل بینظیر و طلای آن به تنهایی و یا با ادویه مناسـبه بـر بدن موتی حافظ اجساد آنها از تعفن و زود از هم پاشیدن و ضمادمحلول آن در وسخ صوف کـه از طـبخ بـرآورده باشـند بـر اعضـا جهت تسکین وجع حادث از رض و فسـخ و غسـول آن بـا سـرکه جهت حزاز و سعفه و داءالثعلب و بخور آن و گـرفتن دخـان آن با انبوبه و با قمعی جهت ربو با مداومت بر آ ن بهترین دوایی است
و تحقین بدان جهت بواسیر نافع و ذرور آن مجفف زخمها و التیام دهنده آنها و جهت قـروح قضـیب و فـرج و اعضـای عصـبانی بـ ه نهایت مفید و با ا سـتخوان پوسـیده بالسـویه جهـت دفـع آکلـه و بواسیر و قروح خبیثه مجرب و زنان اهل هند را دستور است کـه چون شکم اطفال شیرخواره قبض میشود و از آن درد و وجـع بـه هم میرسد صبر را با آب حل کرده بر برگ تانبول گبن اله مالیـده گرم کرده به زیر ناف ایشان مایل به طرف چپ موضع کبد را به جهت مضرت آن مران را گذاشت می ه چسـ بانند اسـه ال مـی آورد و
درد وجع آن را زایل میگردانـد و گوینـد کـه چـون قطعـهاز ای
بــرگ را شــق نمــوده و بــر آ ن زردچوبــه و قلیلــ ی افیــون نــرم سوده بپاشند و بر ورم کش ران که خیـارک نامنـد گـرم کـرده بندند به تحلیل برد و صبر مغسول ضعیفالعملتر از غیر مغسول وحدت و لـذع آن کمتـر جهـت آنکـه اجـزای لطیفـه مسـهله آن ایـ ز ل مـی گـردد و یـا نـاقص اما نفـع آن از بـرای معـده ضـعیف بیشتر از غیر مغسول و همچنین برای اکثر امراض چشم و دسـتور غسل آن در قرابادین ذکر یافت و از ادویه شـریفه و جـزو اعظـم ایارجات و شبیارات و اکثر حبـوب مسـهله اسـت و داء الصـبر و ضماد و طلا و قرص و مطبوخ و معجـون و نقـوع نآ در قرابـادین
مذکور شد.
... [مشاهده متن کامل]
طبیعت آن : در دویم گرم و خشک و بعضـی در سـ یم خشـک و بعضی در اول خشک گفته اند و قول اول اصح مـی نمایـد و تلخـی طعم و قبض آن دلالت بر مرکب القوی بودن آن دارد و ایـن اقـوی است.
افعال و خواص آن : مفتح سدد کبد و غیر آن و محلل ریاح احشا و مسهل قوی هر خلط مهیای مجتمع در معـده و سـر و مفاصـل و غیرها و ضعیف الاثر در غیر آن و جاذب از اقاصـی بـدن و منقـی معده و عروق از اوساخ و مسهل و مخـرج سـودا و بلغـم غلـیظ و مایی و صفرایی و زایل کنندهیرقان به قوت اسـهال و تفتـیح سـده کبد و بهترین دوایی است برای معده و منقی و مقـوی آن اسـت و
مقوی قوت باصره و سایر حواس و دافع مالیخولیا و حدیث نفس و اکثر امراض دماغی حادث به مشارکت معده زیرا که معـده را بـا آنها کمال شرکت است و منوم و مجفف بی لذع خصـوص مغسـول آن و ملصق نواصیر غایره و مدمل قروح عسرة الاندمال خصـوص
که در دبر و مذاکیر باشد و مانع خباثت مواد آنهـا اسـت و اگـر بیش از برآمدن عرق بدنی یعنی اول هنگام ظهور علامات آن سـه روز پی هم بدین ترتیب بخورنـد کـه روز اول نـیم درهـم و روز دوم یک درهم و روز سوم یک درهم و نیم و قدری بر آ ن موضع گذارند ماده آن را به تحلیل برد و باطـل سـازد و آشـامیدن یـک مثقال و نیم آن با آب نیم گرم اسهال معده نماید به قـوت و تنقیـه آن کند از فضول و با ماءالعسل اسهال بلغم و صـفرا نمایـد و گـاه است که چون صـبح و شـام چنـد حبـه از آن بـا مصـلحات آن و
راتینج و عسل کف گرفته به قوام آورده سرشته فرو برنـد با آب گرم اسهال بطن نماید و فاسد نگرداند طعام را در معـده و اوجـاع معده را در یک روز زایل گرداند و با مصطکی منقـی دمـاغ و بـا غاریقون جهت مفاصل و ربو و تنقیه سینه و یـک درم آن بـا آبسرد جهت نفث الدم و یرقان و بـا گـ ل سـرخ و مصـطکی جهـت امراض معده و با ادویه مناسبه جهـت جمیـع امـراض سـوداویه و
اخراج اقسام کرم معده و امعـا و امـراض طحـال و گـ رده و رفـع تشنگی حادث از صفرای مخلوط به بلغم و اعـاده کـردن شـهوت طعام باطل شده و اصلاح و التهـاب حـادث در لهات از حـرارت صفرای کاین در معده و یا ادویه مسهله و رفع ضرر آنهـا از معـده چون به اطفال شیرخواره با ادویـه مناسـبه بخوراننـد کـ رم شـکم ایشان را دفع نمایـد و اگـر بـ ه طفـل بخوراننـد و بـ ه مرضـعه او بخورانند نیز همان اثر دارد به اعتبار تأثیر در شـیر و او در طـب قدیم است که چون مسهل سودا است اگر سه روز پی هم هر روز
مقدار یک مثقال آن را بخورند و سه روز ترک نمایند و باز سـه روز بخورند و همچنین عقده ها و گره هـای مزمنـه قدیمـه را بـ ه تحلیل برد .
مقدار شربت معتدل آن : یک مثقـال و یـک و نـیم درهـم آن مسهل و سه درهـم آن منقـی اخـلاط فاسـده و اکثـار آن مـورث اسهال الدم .
بــدل آن : در اورام و جراحــات دو وزن آن حضــض مکــی و در
اسهال نیم وزن آن تربد و قدری سـقمونیا و گفتـه انـد بـ ه وزن آن افسنتین و نصف وزن آن زعفران .
مضر امعا و معده و کبد ضعیف و مقعده به جهت آنکه مرخی و مفتح افواه عروق مقعده است و مورث سحج ، مصـلح آن در امعـا کثیرا و در ضعف معده و کبد برگ گـل سـرخ و مصـطکی و در مقعده مقل و چرب نمودن آن موضع به روغن گل یا روغن بنفشـه و یا پیه بز و مقوی فعل آن عسـل و افاویـه و هلیلـه زرد اسـت و
اقسام زبون آن گاه باشد که تا سه روز در معده بماند باعث قلق و کرب گردد و امـلاح آن عند الضـرور ت زیـرا کـه اسـتعمال آنهـا بیضرورت جایز نیست غسل آنست با گلاب و با برگ گل سرخ و مصطکی و افسنتین و مقل و ماءالعسـل و یـا بـا طبـیخ افاویـه و عسل آشامیدن و اکتحال آن مقوی باصره و سلاق و حکه و جرب و غلظ اجفان و پر کننده قروح غایره چشـم و چـاق کننـده آن و قاطع دم منبعث به سوی آن و طلای آن با ور غن گل جهت قـروح
چشم و جرب و اوجاع آن که از جانـب موافـق باشـد و تجفیـف رطوبات آن و بر پیشانی و صدغین جهت تنقیه فضول صـفراوی از دماغ و تسکین صداع و با نمک و نطرون بر پیش سر جهـت منـع نزلات بارده و تسخین دماغ و مجفف رطوبات آن و با آب بـرگ بارتنگ و با سرکه جهت قروح رطبه سر اطفال و با اقاقیا جهـت استحکام شئون سر ایشان و با آب برگ بارتنگ جهت قروح بینی
و گوش و با روغن کدوی شیرین جهت جراحت بینی و با مورد و شراب جهت سیاه کردن موی سر و ریش و دفع قمـل و رویانیـدن موی که از کچلی ریخته باشد و با عسل جهت ضربه و سقطه که خون در آن مرده بنفش شده باشـد و رفـع آثـار جلـد و نـزلات و صداع و تحلیل اورام بارده و نمله و بـاد سـرخ و داخـس و قـروح خبیثه و اوجاع ظهر و مفاصل و بواسیر و به دسـتور بـا شـراب و عسل جهت کوفتگی اعضا و عضلات دو طرف زبان و لثـه و اورام
دهان و منخرین و قروح عسرة الاندمال خصوصاً کـه بـر انـف و مذاکیر و دبر باشد و با آب گشنیز تازه و سرکه جهـت حمـره و شری و بـا شـراب حلـو جهـت دانـ ههـای بواسـیر و برآمـدگی و آویختگی دان ههای آن و قطع آمدن خون از آنها و شقاق مقعـده و با آب گندنا جهت اسقاط دانه بواسیر اما باید که بعـد از اسـق اط سرب را با روغن گل ساییده بر آ ن موضع بمالنـد و مطبـوخ آن بـا آب گندنا و سلخ الحیه جهت سقوط دانه بواسیر و امراض مقعده با
تکرار عمل بینظیر و طلای آن به تنهایی و یا با ادویه مناسـبه بـر بدن موتی حافظ اجساد آنها از تعفن و زود از هم پاشیدن و ضمادمحلول آن در وسخ صوف کـه از طـبخ بـرآورده باشـند بـر اعضـا جهت تسکین وجع حادث از رض و فسـخ و غسـول آن بـا سـرکه جهت حزاز و سعفه و داءالثعلب و بخور آن و گـرفتن دخـان آن با انبوبه و با قمعی جهت ربو با مداومت بر آ ن بهترین دوایی است
و تحقین بدان جهت بواسیر نافع و ذرور آن مجفف زخمها و التیام دهنده آنها و جهت قـروح قضـیب و فـرج و اعضـای عصـبانی بـ ه نهایت مفید و با ا سـتخوان پوسـیده بالسـویه جهـت دفـع آکلـه و بواسیر و قروح خبیثه مجرب و زنان اهل هند را دستور است کـه چون شکم اطفال شیرخواره قبض میشود و از آن درد و وجـع بـه هم میرسد صبر را با آب حل کرده بر برگ تانبول گبن اله مالیـده گرم کرده به زیر ناف ایشان مایل به طرف چپ موضع کبد را به جهت مضرت آن مران را گذاشت می ه چسـ بانند اسـه ال مـی آورد و
درد وجع آن را زایل میگردانـد و گوینـد کـه چـون قطعـهاز ای
بــرگ را شــق نمــوده و بــر آ ن زردچوبــه و قلیلــ ی افیــون نــرم سوده بپاشند و بر ورم کش ران که خیـارک نامنـد گـرم کـرده بندند به تحلیل برد و صبر مغسول ضعیفالعملتر از غیر مغسول وحدت و لـذع آن کمتـر جهـت آنکـه اجـزای لطیفـه مسـهله آن ایـ ز ل مـی گـردد و یـا نـاقص اما نفـع آن از بـرای معـده ضـعیف بیشتر از غیر مغسول و همچنین برای اکثر امراض چشم و دسـتور غسل آن در قرابادین ذکر یافت و از ادویه شـریفه و جـزو اعظـم ایارجات و شبیارات و اکثر حبـوب مسـهله اسـت و داء الصـبر و ضماد و طلا و قرص و مطبوخ و معجـون و نقـوع نآ در قرابـادین
مذکور شد.
الوا
گیاه صبر زرد ( Aloe vulgaris و گونه های دیگر ) که درست آن سبر زرد است و در زبان پهلوی آنتیا خوانده می شده، شباهتی جالب با مرّ مکّی دارد؛ زیرا این گیاه آفریقایی نیز به پو ـ سه نسبت داده شده و پس از آن در مجمع الجزایر جانشینی برایش پیدا شد. این بار هم لی سون از دوره تانگ است که برای نخستین بار محصول این درخت را به نام lu - wei آورده می گوید در سرزمین پو ـ سه می روید، ظاهری چون آب نبات سیاه رنگ دارد و شیره درختی است. 2 سوسون از دودمان سونگ می گوید:’’اینک تنها به کانتون صادر می شود. این درخت در زمینهای بایر کوهستانی می روید، شیره اش بصورت قطعات اشک جاری شده زان پس می بندد. آنرا در همه فصل ها و ماههای سال گرد آوری می کنند. " لی شی ـ چن مطمئن نیست محصولی است که از درخت گیرند یا گیاهی علفی : یاد آور می شود که بر پایه آنچه در Ta Min i t‛un či آمده، صبر زردی که از رده گیاهان علفی به دست می آید محصول جاوه، سوماترا ( سان ـ فو ـ تسی / San - fu - ts‛i ) و سرزمینهای دیگر است و می گوید که این گفته با آنچه در گیاهنامه های دوره تانگ و سونگ آمده است نمی خواند . به هر روی ، وی نمی دانست نخستین نویسنده ای که این محصول را چنین باز نموده چائو ژو ـ کوا1 است که Aloe را در شمار گیاهان علفی قرار داده و آن را محصول سرزمین نو ـ فا ( Nu - fa ) دانسته که از توابع سرزمین اعراب است و در جایی دیگر آن را محصول جزیره ای نزدیک ساحل سومالی دانسته که گویا مراد ش سوکوترا ( Socotra ) است. این جزیره زیستگاه Aloe perryi است که هنوز هم به بمبئی صادر می شود.
... [مشاهده متن کامل]
هیرت ریشه واژه lu - wei را در واژه فارسی ایلوا، alwā یافته است. به دلایل بسیار پذیرش این نظریه دشوار است هیچ جا گفته نشده که lu - wei واژه ای ایرانی است. لی شی ـ چن، که که در شناسائی واژه های بیگانه توانا بود، می گوید توضیحی برای lu - wei یافت نشده است. در نوشته های تاریخی چینی در باره پو ـ سه ایرانی، این محصول به این سرزمین نسبت داده نشده، ضمن اینکه صبر زرد نه از راه زمین به چین، بلکه تنها از راه دریا به کانتون آورده می شد. ایران هم صبر زرد را وارد می کرد، 3 اما ابو منصور پاپی آن نشده است. دو نام، sebr zerd و صبر سقوطری، sebr sugutri که شلیمر به دست داده، 4 ریشه عربی داشته کمابیش جدیدند؛ واژه ی ایلوا alwā نیز که ادعا شده فارسی است نیز چنین است. ایرانیان این نام را از اعراب گرفتند و اعراب نیز خود می پذیرند که ایلوای عربی آوانگاشت واژه یونانی است. 5 هرچند نباید بر این رفت که وقتی چینی ها این محصول را نخستین بار در دوره تانگ دریافت کردند خود یکراست از ساحل افریقا یا عربستان وارد کرده بودند. صبر زرد به هند صادر و از آنجا به مجمع الجزایر مالایا برده می شد؛ و همانطور که لی سون گفته است، مردمان پو ـ سه مالایا آن را به کانتون می بردند. نکته دیگری که هیرت نادیده گذارده این است که دیر گاهی است که آلوئه ورا، Aloe vera بومی هند شده، هر چند از آغاز بومی آن سرزمــــین نبوده است. 6 گــــارسیا دا اورتا حتی از فراهم آوری صبر زرد در کامبی و بنگال یاد می کند. 7 ازیراست که برای این ماده دارویی در هند نامهای محاوره ای چون alia، ifva، eilya ، elio، yalva را می یابیم، و نیز aliva را در زبان مالایایی که می توان ریشه همگی آنها را در واژه عربی ـ یونانی alva، alwā یافت. مردمان پو ـ سه مالایا این نام را اختیار و آن را همراه با خودِ محصول به چینی ها سپردند و آنها نیز تنها a آغازین را از aluwa یا aluwe انداخته و luwe را نگاه داشتند. 1 افزون بر lu - wei، آوانــــــگاریهای یا nu یا no nwi نیز هست که اولی در K‛ai - pao pen ts‛ao از دوره سونگ آمده و شاید بر گرفته از نام سرزمین نو ـ فا ( Nu - fa ) یا زاده تبدیل آوای l به n است. نمی دانم هیرت بر چه پایه می گوید در دوره مینگ lu - wei ’’ مثل امروز، کاتیچو ( catechu ) ی هندی بوده که از Acacia catechu ( khadira سنسکریت ) به دست می آید. " هیچ سندی در اثبات این نظریه نیاورده هرچند به هر روی از بیخ ناشدنی است، زیرا چینی ها کاتیچو یا کات هندی را با نامهای er - č‛a یا hai‛r - č‛a بخوبی می شناختند. 2 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
... [مشاهده متن کامل]
هیرت ریشه واژه lu - wei را در واژه فارسی ایلوا، alwā یافته است. به دلایل بسیار پذیرش این نظریه دشوار است هیچ جا گفته نشده که lu - wei واژه ای ایرانی است. لی شی ـ چن، که که در شناسائی واژه های بیگانه توانا بود، می گوید توضیحی برای lu - wei یافت نشده است. در نوشته های تاریخی چینی در باره پو ـ سه ایرانی، این محصول به این سرزمین نسبت داده نشده، ضمن اینکه صبر زرد نه از راه زمین به چین، بلکه تنها از راه دریا به کانتون آورده می شد. ایران هم صبر زرد را وارد می کرد، 3 اما ابو منصور پاپی آن نشده است. دو نام، sebr zerd و صبر سقوطری، sebr sugutri که شلیمر به دست داده، 4 ریشه عربی داشته کمابیش جدیدند؛ واژه ی ایلوا alwā نیز که ادعا شده فارسی است نیز چنین است. ایرانیان این نام را از اعراب گرفتند و اعراب نیز خود می پذیرند که ایلوای عربی آوانگاشت واژه یونانی است. 5 هرچند نباید بر این رفت که وقتی چینی ها این محصول را نخستین بار در دوره تانگ دریافت کردند خود یکراست از ساحل افریقا یا عربستان وارد کرده بودند. صبر زرد به هند صادر و از آنجا به مجمع الجزایر مالایا برده می شد؛ و همانطور که لی سون گفته است، مردمان پو ـ سه مالایا آن را به کانتون می بردند. نکته دیگری که هیرت نادیده گذارده این است که دیر گاهی است که آلوئه ورا، Aloe vera بومی هند شده، هر چند از آغاز بومی آن سرزمــــین نبوده است. 6 گــــارسیا دا اورتا حتی از فراهم آوری صبر زرد در کامبی و بنگال یاد می کند. 7 ازیراست که برای این ماده دارویی در هند نامهای محاوره ای چون alia، ifva، eilya ، elio، yalva را می یابیم، و نیز aliva را در زبان مالایایی که می توان ریشه همگی آنها را در واژه عربی ـ یونانی alva، alwā یافت. مردمان پو ـ سه مالایا این نام را اختیار و آن را همراه با خودِ محصول به چینی ها سپردند و آنها نیز تنها a آغازین را از aluwa یا aluwe انداخته و luwe را نگاه داشتند. 1 افزون بر lu - wei، آوانــــــگاریهای یا nu یا no nwi نیز هست که اولی در K‛ai - pao pen ts‛ao از دوره سونگ آمده و شاید بر گرفته از نام سرزمین نو ـ فا ( Nu - fa ) یا زاده تبدیل آوای l به n است. نمی دانم هیرت بر چه پایه می گوید در دوره مینگ lu - wei ’’ مثل امروز، کاتیچو ( catechu ) ی هندی بوده که از Acacia catechu ( khadira سنسکریت ) به دست می آید. " هیچ سندی در اثبات این نظریه نیاورده هرچند به هر روی از بیخ ناشدنی است، زیرا چینی ها کاتیچو یا کات هندی را با نامهای er - č‛a یا hai‛r - č‛a بخوبی می شناختند. 2 از کتاب در دست انتشار مرکز نشر دانشگاهی، به شناخت دو سویه ایران و چین باستان، ، بـــــرگردان فارسی مهرداد وحدتی دانشمند از ساینو - ایرانیکا اثر جــــــاوید برتولد لوفر، آمریکائی آلمانی تبار.
نگارش درست این واژه، سبر است؛ زیرا نام گیاهی است از تیره ی سوسنی ها. در پهلوی به این گیاه، آنیتا گفته می شد. در پارسی گاهی برخی واژه ها را به نادرست با واک های اَرَبی ( = عربی ) می نویسند. مانند: افلاطون = افلاتون. ارسطو= ارستو. باطری= باتری. صد= سد