صبر

/sabr/

مترادف صبر: آرام، قرار، بردباری، تاب، تحمل، حلم، شکیبایی، شکیب، انتظار، عطسه

متضاد صبر: بی شکیبی، بی قراری

برابر پارسی: بردباری، خونسردی، درنگ، شکیب، شکیبایی

معنی انگلیسی:
patience

لغت نامه دهخدا

صبر. [ ص َ ] ( ع مص ، اِمص ) شکیبیدن. شکیبایی. شکیبایی کردن. پائیدن. نقیض جزع. و در کشاف اصطلاحات الفنون آرد: صبر بفتح و سکون بابمعنی شکیبائی است. سالکان گفته اند: تصبر واداشتن نفس است بر مکاره و تجرع مرارت ؛ یعنی اگر آدمی صبر رامالک نبود بایست که بکوشد و نفس خود را بصبر واداردو صبر ترک شکایت است از جز بسوی خدا. سهل گوید صبر انتظار فرج خداست و آن فاضلترین خدمت و برترین آن است ، و جز سهل گوید: صبر آن است که در صبر صابر باشی ومعنی آن اینکه ؛ در بلاها و شدائد خروج از آن نبینی. و گفته اند صبر آن است که بنده را اگر بلا برسد ننالد،و رضا آنکه بنده را اگر بلا برسد ناخوش نگردد دهنده و ستاننده خداست ترا در این میان چکار است. و بعضی گویند اهل صبر بر سه مقامند: اول ترک شکایت و این درجه تائبان است دوم رضا بمقدور و این درجه زاهدان است سوم محبت آن است ، که مولی با وی کند و این درجه صدیقان است و گفته اند صبر ترک شکایت از الم بلوی است جز بسوی خدا چه خدا ایوب را بر صبری که کرد ثنا فرستاد و فرمود: انا وجدناه صابراً ( قرآن 44/38 ). و ایوب در دفع مضرت از خود شکایت بخدا برده بود که فرماید:و ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الضر و انت ارحم الراحمین ( قرآن 83/21 ). و در تفسیر کبیر در ذیل قول خدا وبشر الصابرین ( قرآن 155/2 ) آرد که صبر دو قسم است یکی بدنی و آن تحمل بدن است مشقات را و دیگر نفسانی وآن بازداشتن نفس است از مشتهیات طبع؛ و این قسم اگرصبر از شهوت باشد آن را عفت نامند و اگر بر احتمال مکروه باشد اسامی مختلف دارد چنانکه صبر در مصیبت راصبر نامند و اگر صبر در حال غنی باشد آن را ضبط نفس نامند و اگر در نبرد باشد شجاعت خوانند و اگر در کظم غیظ بود حلم نامند و اگر در نوائب باشد سعه صدر گویند و اگر در اخفاء کلام بود کتمان سر نامند و اگر در فضول عیش باشد زهد گویند و اگر بر مقدار کمی از مال بود قناعت خوانند و این همه را صبر نامند. قال اﷲ تعالی : و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس ( قرآن 77/2 ). غزالی گوید: صبر از خواص آدمی است و بهائم را صبر نبود چه شهوت بر آنها مسلط است و عقلی که با شهوت معارضه کند ندارند و در ملائکه نیز صبر متصور نیست چه آنان شوق مجرد به حضرت ربوبیت اند و شهوت بر ایشان مسلط نیست تا آنان را از شوق بحق و میل بدرجه قرب بازدارد اما در آدمی شهوت و عقل هر دو موجود است و با یکدیگر معارض و هرگاه عقل سد راه شهوت شود آن را صبر نامند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به تعریفات جرجانی و نفائس الفنون شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شکیبیدن، شکیبایی کردن، شکیبایی، بردباری، شهرالصبر: ماه رمضان
گیاهی است از تیره سوسنیها جزو دسته تک لپه ییها که دارای برگهای ضخیم و دراز و سبز مایل به قرمز و بدون دمبرگ دارای کناره های ضخیم پیچ و خم دار است که منتهی به تیغ می شوند . گلهایش به رنگ زرد مایل به سبز است که به صورت خوشه بر روی ساقه مولد گل قرار دارند . این گیاه دارای گونه های متعدد است . که همه خاص نواحی گرم هندوستان و جزایر آنتیل و شمال افریقا است و برخی گونه ها نیز در نواحی بحر الرومی می رویند . از این گیاه شیرابه ای به دست می آورند که پس از تغلیظ به نام صبر زرد به بازار عرضه می دارند . و آن در تداوی مصرف دارد . صبر زرد صباره الصبر آلوئس آلوی شب یار . یا صبر زرد . ۱ - صبر . ۲ - شیرابه سفت شده ای که از گیاه صبر به دست می آورند . رنگ این ماده غلیظ شده از قرمز تا قهوه یی متغیر است . و معمولا به صورت تکه های جامد به بازار عرضه می شوند . قطعات صبر زرد به خوبی به صورت گرد در می آیند . و در مجاورت حرارت ابتدا نرم و ذوب شده سپس با شعله درخشانی می سوزد . صبر زرد به خوبی در الکل و در آب جوش حل می شود و پس از سرد شدن رسوبی به نام صمغ صبر زرد از خود باقی می گذارد. طعم صبر زرد بسیار تلخ و مهوع و بویش بسته به انواع آن فرق می کند . تبر زرد صبر . یا صبر سقوطری . صبر زردی که از گیاهان مولد صبر جزیره سقوطر ( جزیره ایست در اقیانوس هند در جنوب هندوستان با ۱۲٠٠٠ سکه و جزو مستملکات انگلیس است ) به دست آید .
نام کوهی است بلند در یمن و در آن قلعه ها و قریه های چند است و قلعه در این کوه است بنام صبر

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] (اِ. ) گیاهیست با برگ های دراز و ضخیم و تیغ دار با گل های زرد رنگ . در جاهای گرم می روید و طعم تلخ دارد.
( ~ . ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شکیبایی کردن . ۲ - (اِمص . ) بردباری . ۳ - (عا. ) عطسه . ، ~ ایوب کنایه از: شکیبایی بسیار زیاد.

فرهنگ عمید

زمین پر از سنگریزه.
گیاهی از خانوادۀ سوسن ها با برگ های بلند، شیرابه ای زرد و تلخ که مصرف دارویی دارد.
شکیبایی کردن، شکیبایی، بردباری.

فرهنگستان زبان و ادب

{Aloe} [گیاهان دارویی] سرده ای از سریشیان (Asphodelaceae ) شامل گیاهانی با برگ های طوقه ای بزرگ و ضخیم و گوشتی و گل های لوله ای به رنگ های زرد، نارنجی، صورتی یا قرمز که بر روی شاخۀ گل دهنده به صورت دسته ای و متراکم قرار دارند

گویش مازنی

/sabr/ عطسه - صبوری و شکیبایی

واژه نامه بختیاریکا

صَور

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صبر، عبارت است از ثَبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن و مقاومت کردن در بلایا و مصایب، به گونه ای که سینه انسان تنگ نشود و خاطرش پریشان نگردد.
عام ترین و مهم ترین صفت انسانی بازدارنده «صبر» است. «صبر» در لغت عرب به معنای حبس و در تنگنا و محدودیت قرار دادن است. و برخی نیز آن را بازداشتن نفس از اظهار بی تابی و بی قراری دانسته اند.
صبر در اصطلاح
در فرهنگ اخلاقی، صبر عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کنند و باز داشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند. و هم چنین حفظ نفس از اضطراب، اعتراض و شکایت و همچنین به آرامش و طمأنینه گفته می شود. با توجه به تعاریف مذکور، «صبر» یک صفت نفسانی بازدارنده و عامی است که دارای دو جهت عمده است: از یک سو گرایش ها و تمایلات غریزی و نفسانی انسان را حبس و در قلمرو عقل و شرع محدود می کند. از سوی دیگر نفس را از مسئولیت گریزی در برابر عقل و شرع باز داشته و آن را وادرا می کند که زحمت و دشواری پایبندی به وظایف الهی را بر خود هموار سازد. البته این حالت اگر به سهولت و آسانی در انسان تحقّق یابد، به آن «صبر» و هرگاه فرد خود را با زحمت و مشقّت بدان وادار سازد، «تصبّر» می گویند.
انواع صبر
بر مبنای مفهوم عام و گسترده ای که برای صبر بیان شد، عالمان اخلاق از جهات مختلف انواع متعددی برای صبر بیان داشته اند که مهم ترین آنها به اختصار بیان می گردد.
← از جهت مفهوم
...

[ویکی اهل البیت] عام ترین و مهم ترین صفت انسانی بازدارنده «صبر» است. «صبر» در لغت عرب به معنای حبس و در تنگنا و محدودیت قرار دادن است و برخی نیز آن را بازداشتن نفس از اظهار بی تابی و بی قراری دانسته اند.
در فرهنگ اخلاقی، صبر عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کنند و بازداشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند. با توجه به تعاریف مذکور، «صبر» یک صفت نفسانی بازدارنده و عامی است که دارای دو جهت عمده است: از یک سو گرایش ها و تمایلات غریزی و نفسانی انسان را حبس و در قلمرو عقل و شرع محدود می کند. از سوی دیگر نفس را از مسئولیت گریزی در برابر عقل و شرع بازداشته و آن را وادرا می کند که زحمت و دشواری پایبندی به وظایف الهی را بر خود هموار سازد. البته این حالت اگر به سهولت و آسانی در انسان تحقق یابد به آن «صبر» و هرگاه فرد خود را با زحمت و مشقت بدان وادار سازد، «تصبّر» می گویند.
بر مبنای مفهوم عام و گسترده ای که برای صبر بیان شد، عالمان اخلاق از جهات مختلف انواع متعددی برای صبر بیان داشته اند که مهمترین آن ها به اختصار بیان می گردد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «صبر سه قسم است:
بنابراین هر کس بر مصیبتی صبر کند و سختی آن را به نیکوئی تحمل نماید خدای متعال برای وی سیصد درجه می نویسد به طوری که ما بین هر درجه فاصله ای هست به مقدار فاصله موجود میان آسمان و زمین و هر کس بر طاعت خدا صبر نماید خدای متعال برای وی ششصد درجه عطا می کند که ما بین هر درجه فاصله ای هست مثل فاصله موجود میان پائین ترین نقطه زمین تا عرش خدا و هر کس بر معصیت خدا صبر کند (معصیت خدا را انجام ندهد) خدای متعال برای وی نهصد درجه عنایت می فرماید که مابین هر درجه فاصله ای هست مثل مقدار فاصله موجود از پائین ترین نقطه زمین تا منتهای عرش خدا.
برخی از عالمان اخلاق و اهل معرفت برای صبر بر امور ناخوشایند (صبر خاص) سه مرتبه قائل شده اند:
واژه «صبر» در شکل های مختلف بیش از صدبار در قرآن بکار رفته است که خود به خود بیانگر اهمیت این موضوع است. قرآن کریم در بیان علت رسیدن بعضی از بنی اسرائیل به مقام امامت و هدایت مردم می فرماید: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ»؛ و چون شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند.

[ویکی الکتاب] معنی صَبْرٌ: صبر - پایداری(کلمه صبر به طور کلی به معنای حبس و نگهداری نفس است در برابر عمل به مقرراتی که عقل و شرع معتبر میشمارند و یا ترک چیزهایی که عقل و شرع اقتضاء میکنند که نفوس را از ارتکاب آن حبس کرد .)
معنی صَبَرَ: صبر کرد (کلمه صبر به طور کلی به معنای حبس و نگهداری نفس است در برابر عمل به مقرراتی که عقل و شرع معتبر میشمارند و یا ترک چیزهایی که عقل و شرع اقتضاء میکنند که نفوس را از ارتکاب آن حبس کرد .)
معنی صَابِرُواْ: به اتفاق یکدیگر صبر پیشه کنید (مصابره عبارت است از اینکه جمعیتی به اتفاق یکدیگر اذیتها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگری تکیه دهد و در نتیجه برکاتی که در صفت صبر هست دست به دست هم دهد و تاثیر صبر بیشتر گردد واین از معانی باب مفاعله است )
معنی أَتَصْبِرُونَ: آیا صبر می کنید
معنی ﭐصْبِرُواْ: صبر کنید
معنی لَن نَّصْبِرَ: هرگز صبر نمی کنیم
معنی تَصْبِرُواْ: که صبر کنید
معنی ﭐصْبِرْ: صبر کن
معنی نَصْبِرَنَّ: حتماً صبر می کنیم
معنی تَصْبِرُ: صبر می کنی
ریشه کلمه:
صبر (۱۰۳ بار)

«صبر» به معنای استقامت است.

[ویکی فقه] صبر (ابهام زدایی). واژه صبر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • صبر (اخلاق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم اخلاق، عبارت است از ثَبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن و مقاومت کردن در بلایا و مصایب• صبر (فقه)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در فقه، به معنی خویشتن دارى و شکیبایی و دارای کاربرد در ابواب طهارت و جهاد
...

[ویکی فقه] صبر (اخلاق). صبر، عبارت است از ثَبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن و مقاومت کردن در بلایا و مصایب، به گونه ای که سینه انسان تنگ نشود و خاطرش پریشان نگردد. در فرهنگ اخلاقی، صبر عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کنند و باز داشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند.
عام ترین و مهم ترین صفت انسانی بازدارنده صبر است. صبر در لغت عرب به معنای خویشتن داری، حبس و در تنگنا و محدودیت قرار دادن است.
زیبدی، مرتضی، تاج العروس، ج۷، ص۷۱.
در فرهنگ اخلاقی، صبر عبارت است از وادار نمودن نفس به انجام آنچه که عقل و شرع اقتضا می کنند و باز داشتن از آنچه عقل و شرع نهی می کنند.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات، ص۴۷۴.
علیرغم وضوح ظاهری این واژه، برخی آن را تحریف کرده و آن را به معنای انظلام (ظلم پذیری و سکوت در مقابل ظلم و ناملایمات) و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت گرفته اند. این تفسیر که در واقع ظالم پروری و حقارت طلبی است ابداً در مورد صبر صحیح نیست، بلکه صبر به معنای مقاومت، پایمردی، برخورد صحیح با مشکلات و تحکیم و تثبیت حق است، هر چند مستلزم از دست دادن مال و جان و آبرو باشد.سکوت کردن در مقابل ظلم (انظلام) (سکوت در برابر ظلم، شامل خونسردی و بی تفاوتی در مورد چاره جوئی مشکلات که ظاهرا با صبر مشتبه می شود، نیز می گردد.) نظیر صبر است اما در معنا ضد آن می باشد، سکوت در برابر ظلم، حالتی است برخاسته از خواری و ذلت نفس که دارنده این حالت به جای مبارزه با موانع راه کمال و پیمودن راه فطرت و وصول به قرب الهی، نشستن را بر رفتن، آسانی را بر سختی و در یک کلام، تسلیم را بر مبارزه بر می گزیند. سکوت در برابر ظلم، از اقسام صبر بر بلا نیست، بلکه گردن نهادن به ادامه بلاهاست. بنابراین سکوت در مقابل ظلم را نباید با صبر که نوعی مبارزه آرام و حساب شده در جای خود می باشد، اشتباه گرفت.
حبیبیان، احمد، مرز فضایل و رذایل اخلاقی، ص۹۹، قم، مطبوعات دینی، بهار۸۲، دوم.
...

[ویکی فقه] صبر (فقه). صبر، به معنی خویشتن دارى و شکیبایی می باشد و از آن به مناسبت در باب طهارت و جهاد سخن گفته اند.
صبر در برابر جزَع در لغت به معناى خویشتن دارى و بى تابى نکردن در برابر مصائب، ناملایمات و مکروهات است.
مجمع البحرین، واژه «صبر».
در حدیثى از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمده است که صبر بر سه قسم است:صبر بر مصائب که با بى تابى نکردن و زبان به شکوه نگشودن و مانند آن تحقق مى یابد.صبر بر طاعت که با انجام دادن طاعت و استمرار بر آن و از مسیر شرع و دیانت خارج نشدن محقق مى شود.و صبر بر معصیت و گناه که با ترک گناه و بازداشتن نفس خود از گرایش به سوى آن تحقق مى یابد.
الکافى (کلینى)، ج۲، ص۹۱.
برترین اخلاق پسندیده که ریشه و اصل بسیارى از خوی ها و خصلت هاى نیکو است و در آیات و روایات فراوان به آن سفارش شده است.خداوند در قرآن کریم مى فرماید:«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَى ءٍ مِنَ الخَوْفِ و الجُوعِ و نَقْصٍ مِنَ الأَمْوالِ و الأنْفُسِ و الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الذِینَ اِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبةٌ قَالُوا إنَّا ِللّه ِ و إنّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ
سوره بقره، آیه۱۵۵ ۱۵۶.
...

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنی شکیبایی) اصطلاحی اخلاقی و عرفانی. در اصطلاح اخلاق صبر آن است که انسان در برابر هوا و هوس ها ایستادگی کند و تسلیم نفس امّاره و لذّت های ناپسندیده نشود نیز صبر به معنای جزع نکردن در برابر حوادث ناگوار است به گونه ای که شخص کنترل قوای نفس را از دست ندهد. در روایات آمده است که صبر بر سه نوع است: صبر در برابر نعمت، صبر در برابر شدت، و صبر در برابر گناه. در عرفان نیز صبر را اصلی از اصول اصلی سلوک و از دست مایه های کمال دانسته اند. صبر در انجام طاعات، صبر در ترک رؤیت اعمال، صبر در ترک دعوی، صبر در ترک اظهار علوم و نیز مواجید و اسراری که فرادست سالک آمده، در شمار مهم ترین جلوه های صبر در مقامات و منازل گوناگون است.

جدول کلمات

شکیبایی , بردباری

مترادف ها

patience (اسم)
بردباری، طاقت، عزا، شکیبایی، تاب، صبر، شکیب

فارسی به عربی

صبر

پیشنهاد کاربران

خدایا به این درک و درایت برسیم که صبورانه همت کنیم .
صد هزار کیمیا حق آفرید
کیمیای همچو صبر آدم ندید
مولوی
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
حافظ
کلیدواژه صبور که به موازات مفهومی بردباری، شکیبایی، درنگ، استقامت ترجمه گردیده است و درست هم هست از ریشه زبور شکل گرفته است صبور یعنی زبور، و زبور یعنی مبارزه با زبری ها. کلمه صبر وقتی صبور گفته شود با توجه به ذات حرف و در میان کلمه ایجاد یک جریان را نمایان می کند جریان مبارزه با زبری ها و سختی ها و خشونت ها.
...
[مشاهده متن کامل]

✨مَن سَأَلَ اللّهَ الجَنَّةَ وَلَم یصبِر عَلَى الشَّدائِدِ، فَقَدِ استَهزأَ بِنَفسِهِ
💭کسی که از خدا جان تازه بخواهد، امّا با سختی ها مبارزه نکند، خود را ریشخند کرده است.
🍃امام رضا ( ع ) کنز الفوائد: ج۱ ص۳۳۰

به سر صبر: از روی صبر.
در شهرستان بهاباد به جای استفاده از عبارت به سر صبر از عبارت به دل صبر استفاده می شود.
صبر به زبان سنگسری
آروم arom
خونسِرد khonserd
با حوصِله ba hoseleh
خلی مقاوم هِسته khely moghavem heseteh
تحمل دانده tehemol dandeh
نِه طاقت زیادِه neh taghat zeyadeh
ز ایمان صبر چه آسان شود
...
[مشاهده متن کامل]

دریچه غم با صبر چه خندان شود
زخصلت خداست که جان جانان شود
ز صبر خدا در قبال گناه و عمل زشت انسان چه پیمان شود
گر صبر خدا نبود دنیا یک جاه ویران شود
ز صبر خداست که رزق کافر و مومن یک سان شود
صبر راس ایمان گر در هر فرد داستان شود
گر صبر باشد هر مصیبت آسان فرمان شود
پارسی گر بر جفا خلق صبر پیشه شود
کمال انسان با صبر شایان شود🌹🌹🌹☝️🌸🌸🌿🌿

صبر یعنی جزع و فزع نکردن در مقابل مصائبی که پیش می‏آید ، ثبات .
( ( و اصبروا ان الله مع الصابرین ) ) .
صبر: برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های نادرست نرفتن و یا از کسی یاری نخواستن و چشم به راه گشایشی ماندن؛ تحمل گفتار و یا رفتار ناپسند کسی و واکنشی در برابر آن نشان ندادن؛ پایداری در انجام دادن کاری طولانی و سخت تا زمان رسیدن به نتیجه ؛ در انتظار کسی یا چیزی ماندن بدون نشان دادن بی حوصلگی.
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ژانت žānt که در سنسکریت: کشانته kshānta می باشد
مانین mānin که در اوستایی: مانِن mānen می باشد.

پیشنهادِ واژه پس از واکاویِ واژه یِ " شکیبا": ( شکیب. آ )
ساختارِ واژه یِ " شکیبا" بمانندِ واژگانی همچون " بینا، گویا، شِنَوا و. . . " برآمده از " بُن کنونی" و نشانه یِ زابه کُناکی ( =صفت فاعلی ) سازِ " آ " می باشد و به چمِ " صبور" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ازآنجایی که در بسیاری از کارواژگان، بُنهایِ کُنونیِ پایان یافته با "ب"، هنگام گذار به بُنِ گذشته با دگرگونیِ آواییِ " ب/ف" روبرو می شوند، پس کارواژه یِ " شکیب"، " شکیفتن" می شود؛
بمانندِ " روب/روفتن، خواب/خفتن، کوب/کوفتن، آشوب/آشُفتن و. . . .
سببیِ ( =Kausativ ) کارواژه یِ " شکیفتن"، " شکیباندن" می شود که به آسانی می توان واژگانی همچون " شکیبانه، شکیبانِش و. . . " را از آن بیرون کشید.
" شکیفتن/شکیبیدن" = در صبر و آرامش قرار گرفتن، صبر کردن
" شکیباندَن/شکیبانیدن" = در صبر و آرامش قرار دادن
همچنین کارواژه یِ " شکیباندن" می تواند به جایِ " منتظر گذاشتن/معطل گذاشتن" نیز بکار گرفته شود.
نمونه: بارگذاریِ این برنامه بسیار من را شکیباند ( =شکیبانید ) .

صبر یعنی حبس کردن و نگهداشتن نفس در برابر آنچه که عقل و شرع آنرا رد می کند
صبر که روی ص همزه ( و ) و زیر ب کسره ( _ ) یعنی چه
صوبر
در زبان مازندرانی واژه ای داریم به نام سوه = saveh که بسیار مان به save یا بردباری دارد = واژه بردباری گونه ای از سیو یا ذخیره می باشد که در خود چیزی را می پذیرید از اینرو واژه سوه یا صبر به چم پذیرفتن
...
[مشاهده متن کامل]
و قبول کردن چیزیست و کنایه از گذشت زمان یا پذیرش انرا دارد - با توجه به مانایی بسیار صبر به سوه ( saveh ) مازندرانی و مانایی آن به save لاتین می توان گفت این یک واژه کهن و فراملیتی می باشد

منتظر اتفاقی ماندن و چشم به راه آمدن آن بودن
سلام
به قول استادم که واقعا معنای حقیق صبر رو گفتن براتون عین جملاتشو مینویسم امیدوارم براتون مفید واقع بشه
به نقل از امین دهقان :
صبر یعنی زندگی در لحظه حال.
چون وقتی در لحظه حال زندگی میکنی منتظر چیزی نیستی که اتفاق بیوفته و از طرف دیگه بخاطر موقیت های گذشته دچار استرس نمیشی که فکر کنی زمان رو از دست دادی.
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی ساده وپر معنی، ( صبر یعنی ) صابر ی، بردباری، رستگاری. . . . صابرباش تا با بردباری، رستگار شوی
صبر به معنی گیاه تلخ نیز خست
حوصله
وا ایستادن ( در برخی باره ها بویژه در زبان کوچه و بازار )
نمونه ها:
ـ بگمانم تا شب باید وایستیم ( کوتاه شده ی واایستیم ) . . .
ـ وایستا ببینم . . .
شکیبایی در برابر چیزی
صبریدن.
صبر یعنی یک باور وان باور این است : من ایمان دارم که خداوند مرا دارد به سوی خواسته ام هدایت میکند
صبر یعنی امید داشتن به هدایت پروردگار
وصبر یعنی این مسیری که در ان هستم خیر من است وخداوند دارد مرا به سوی خواسته ام هدایت میکند
گیاه تلخ برای درمان بیماری شکم

صبر به معنای با� آرامش خاطر انتظار کشیدن� و�ثبات خویشتن �و�خود نگهداری�است.
صبر کلمه ای عربی است و معادل فارسی آن، بردباری و خویشتنداری می باشد.
صبر به ترکی: دؤزوم، صَبیر ( با توجه به اینکه در زبان ترکی، دو حرف ساکن در یک بخش از کلمه نمی آید، در کلمه صبر حرف " ب " را از حالت سکون در می آورند و صبر به صبیر تبدیل می شود. )
...
[مشاهده متن کامل]

در جمله " صبرین اولسون " چون حرف " ر " از حالت سکون در آمده، دیگر نیازی نیست حرف " ب " را هم از حالت سکون در آورند و هر گز نمی گویند " صبیرین اولسون " بلکه جمله " صبرین اولسون " درست است.

صبر نام گیاه آلوئه ورا است! که شما در بالا توضیحش رو دادید امامتوجه نشدید کدام گیاه است!
صبر در معانی مختلف همچون سکون مطرح شده است یعنی حرکتی یا ساکت بودن نسبت به یک موضوع.
اگرچه
صبر را باید اینگونه مفهوم نمود تا کاربرد ویژه آن مشخص و قابل اجرا شود:
با دقت در موازات امری که لازم تاثیر است با بصیرت حرکت کردن.
...
[مشاهده متن کامل]

به این ترتیب صبر یعنی داشتن تحرکات در زمینه احقاق حق و تسلی و هماهنگ شدن با رویدادهای سببی که ممکن است در برهه ای از زمان برای به دلایل مختلف از موقعیت طبیعی خود خارج شده باشند و خلا آنها احساس شود
حال با تحرک در مسیر تکمیل این اخلأ صبر لازم الاجرا می شود.
با تشکر

صبر به معنی صبور و شکیبا بودن و همین طور اسم گل زرد رنگ که مزه تلخی دارد است و وجه اشتراکش با صبر به معنای شکیبا بودن این که شخص بیمار وقتی که از خواص دارویی آن استفاده می کند باید صبور و شکیبا باشد و مزه تلخ آن را تحمل و صبر کند تا مداوا شود.
درنگ. صبرکردن=درنگ کردن
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ژانْت ( سنسکریت: کْشانتَ )
نَرژ narž ( سنسکریت: نَرشَنَ )
مانِن ( اوستایی )
هووَن huvan ( اوستایی: هوروَنیَ )
بردباری، شکیبایی ( پارسی دری )
برای بیرون رفتن از گرفتاری به راه های غیر شرعی و غیر اخلاقی و یا به کسی متوسل نشدن و در انتظار گشایشی ( از سوی خدا ) ماندن .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس