صبحگاهان

/sobhgAhAn/

معنی انگلیسی:
(in the) morning, early in the morning

لغت نامه دهخدا

صبحگاهان. [ ص ُ ]( اِ مرکب ، ق مرکب ) بامدادن. هنگام صبح :
نهاد آن مهد را بر دوش شاهان
به مشهد برد وقت صبحگاهان.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بامدادان صبحگاه هنگام صبح .

فرهنگ عمید

در هنگام صبح.

جدول کلمات

بامداد

پیشنهاد کاربران

صبحدمان. [ ص ُ دَ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) هنگام صبح. بوقت صبح دم. بهنگام صبح دم :
صبحدمان دوش خضر بر درم آمد بتاب
کرد به آواز نرم صبحک اﷲ خطاب.
خاقانی.
دی صبحدمان چو رفت سیاره براه
سیاره اشک ریخت صد دلو آن ماه
...
[مشاهده متن کامل]

دور از دم گرگ تا برآمد آن ماه
شد یوسف مسکین رسن سیمین چاه.
خاقانی.

In the morning time

بپرس