صبحگاهان. [ ص ُ ]( اِ مرکب ، ق مرکب ) بامدادن. هنگام صبح : نهاد آن مهد را بر دوش شاهان به مشهد برد وقت صبحگاهان.نظامی.
صبحدمان. [ ص ُ دَ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) هنگام صبح. بوقت صبح دم. بهنگام صبح دم :صبحدمان دوش خضر بر درم آمد بتابکرد به آواز نرم صبحک اﷲ خطاب. خاقانی. دی صبحدمان چو رفت سیاره براهسیاره اشک ریخت صد دلو آن ماه ... [مشاهده متن کامل] دور از دم گرگ تا برآمد آن ماهشد یوسف مسکین رسن سیمین چاه. خاقانی.In the morning time+ عکس و لینک