صبح نخست

لغت نامه دهخدا

صبح نخست. [ ص ُ ح ِ ن ُ خ ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب. دم گرگ.تار بام. غطاط. بمعنی صبح ملمعنقاب است که کنایه ازصبح کاذب باشد رجوع به صبح نخستین شود :
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست.
حافظ.

فرهنگ فارسی

صبح کاذب دم گرگ

پیشنهاد کاربران

بپرس