صبح رو: زیبارویی که چهره اش درخشندگی و سفیدی به صبح مانده باشد.
( ( شب همه شب انتظار صبح رویی می رود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص۹۹. )
صبح رو: صبح رونده، کنایه از چیز تازه و بکر
صبح روی چند ادب آموخته
پرده ز سحر سحری دوخته
یعنی: سخنان تازه چون دختران بکر و عفیف و مؤدب و محجوب در مخزن الاسرار ترتیب داده ام.
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۲۸.