خاقانی صبح خیز هر شام
نگشاید جز بخون دل روزه.
خاقانی.
ای صبح خیزان می کجا آن عقل ما را خون بهاآن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته.
خاقانی.
رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب.
خاقانی.
صبح خیزان بین قیامت در جهان انگیخته نعره هاشان نفخ صور از هر دهان انگیخته.
خاقانی.
صبح خیزان بین بصدر کعبه مهمان آمده جان عالم دیده و در عالم جان آمده.
خاقانی.
صبح خیزان وام جان درخواستندداد عمری ز آسمان درخواستند.
خاقانی.
صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختندمجلسی بر یاد عید از خلد خوشتر ساختند.
خاقانی.
صبح خیزان کآستین بر آسمان افشانده اندپای کوبان دست همت بر جهان افشانده اند.
خاقانی.
صبح خیزان بیمن کزپی من خوان فکنندشمه لذت آن خوان بخراسان یابم.
خاقانی.
آتش بخاک پنهان دارند صبح خیزان من خاک عشقم آتش پنهان چرا ندارم.
خاقانی.
چون خسرو صبح خیز شادان بر تخت نشست بامدادان.
نظامی.
بریحان نثار اشک ریزان بقرآن و چراغ صبح خیزان.
نظامی.
سلطان سریر صبح خیزان سرخیل سپاه اشک ریزان.
نظامی.
دگر روز کاین ساقی صبح خیزز می کرد بر خاک یاقوت ریز.
نظامی.
برآنم من ای همت صبح خیزکه موج سخن را کنم ریزریز.
نظامی.
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده جبینش صبح خیزان راست روز فتح وفیروزی.
حافظ.
خط سبز از دعای صبح خیزان است گیراترلب میگون ز خون بیگناهان است گیراتر.
صائب.