لغت نامه دهخدا
صباغ. [ ص ِ ] ( ع اِ ) رنگ. ( منتهی الارب ).
صباغ. [ ص َب ْ با ] ( ع ص ) صیغه ٔمبالغت از صبغ. رنگرز. رنگ ساز. || دروغ گوی که سخن را رنگ میدهد و دگرگون می سازد و فی الحدیث :اکذب الناس الصباغون قیل یحتملهما. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - رنگرز رنگ ساز جمع : صباغین . یا صباغ اثمار . ماه قمر . یا صباغ ارض . آفتاب شمس . یا صباغ تنگار . ماه قمر . یا صباغ جواهر . آفتاب شمس . یا صباغ فلک . ماه قمر .
رنگ
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
رنگرز، رنگساز
به جای توهین میتونی مثل خانم عذرا با منطق توضیح بدین آقای محترم. اونقدر پان فارس هستید که طاقت شنیدن این جملات رو ندارید.
اصطلاح ( ایس ته لاه ) اگر اصطلاح یک کلمه ی عربی بود. از ریشه ی صلح. . . . باید اصطلاح به صورت اصتلاح ( افتعال ) نوشته می شد. چون ط افتعال ت است. . . . . . . . . اضطراب ( ایز تی راب ) ، مضطرب. . اگر اضطراب
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
عربی بود از ریشه ( افتعال ) باید ط بصورت ت افتعال نوشته می شد. . . . . . . . . . . . . . . اصطلاح تورکی است . و اضطراب ( بر وزن سا راب، دا راب، سوه راب، مه راب، جو راب، خ راب، ش راب خانا ( شرفخانا ) ) تورکی است
صباغ یا ( سب باغ ) رنگرز وبویااخچی به ظاهر کلمه ی عربی است چون با حروف مخصوص عربی ( ح ع ث ص ض ذ ط ظ ) نوشته شده است. ولی چون هیچ هم خانواده ایی در زبان عربی ندارد. ترکی است. مثل اصلا=اسلان. . . سابین=صابون
بنام خدا
باسلام، صباغ به معنی رنگرز میباشد.
با تشکر
باسلام، صباغ به معنی رنگرز میباشد.
با تشکر
رنگرز