صباره
لغت نامه دهخدا
صبارة. [ ص َ بارْ رَ ] ( ع اِ ) سختی سرمای زمستان. ( منتهی الارب ). سختی سرما. ( اقرب الموارد ).
صبارة. [ ص َب ْ با رَ ] ( ع ص ، اِ ) زمین درشت بلند. ( منتهی الارب ). زمین غلیظ مشرف که در آن گیاه نباشد و گیاه نرویاند. ( اقرب الموارد ).
صبارة. [ص َ رَ ] ( ع مص ) کفیل و پذرفتار شدن کسی را. ( منتهی الارب ). پایندانی. ضمانت. ( دهار ). کفالت. ( اقرب الموارد ). || انبار کردن گندم. ( منتهی الارب ).
صبارة. [ ص َ رَ ] ( ع اِ ) سنگریزها. ( منتهی الارب ). سنگ. ( اقرب الموارد ). || پاره ای از آهن یا سنگ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
صبارة. [ ص َ رَ ] ( اِخ ) ابن مالک. مکنی به ابوشریح. تابعی است.
صبارة. [ ص َب ْ با رَ ] ( ع اِ ) گیاهی است که آن را به لاتین الوس واریگاتا خوانند.
فرهنگ فارسی
ابن مالک مکنی بابی شریح
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید