صافی درون. [ دَ ] ( ص مرکب ) ساده دل. صافی دل. صافی ضمیر : از آن تیره دل مرد صافی درون قفا خورد و سر برنکرد از سکون.( بوستان ).
صافی ضمیر، پاک درون، پاک باطن: از آن تیره دل مرد صافی درون / قفا خورد و سر بر نکرد از سکون (سعدی۱: ۱۲۳ ).