صافن. [ ف ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از صُفون. اسب که بر سر سه پای ایستاده و سر سُم چهارم را بر زمین گذارد. ( منتهی الارب ). و اینچنین اسب تیزرو باشد. ( غیاث اللغات ). || مرد ایستاده هر دو پای راصف بسته و منه الحدیث : کنا اذا صلینا خلفه فرفع رأسه من الرکوع قمنا صفوناً؛ ای قمنا صافنین. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) رگی است از اورده اسافل بدن. رگی است در پشت مازه. نام رگی در جانب انسی پای. صافن. [ ف ِ ]( اِخ ) نام اسب مالک بن خزیم همدانی. ( منتهی الارب ).