معنی اصطلاح -> صاف وپوست کنده؛ صاف و پوست کندهصریح؛ بی پرده؛ آشکارمثال: باید صاف وپوست کنده به شما بگویم که پولی دربین نیست. آن مرحوم همه را از لوله ی وافور رد کرد و برای ما چیزی جز بدهی باقی نگذاشت.