صاف و پوست کنده


معنی انگلیسی:
aboveboard, bald, candid, express, flat, frankly, outright, straightforward, naked, plain-spoken, roundly, unreserved
in plain words
, frankly

لغت نامه دهخدا

صاف و پوست کنده. [ ف ُ ک َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) صریح. آشکارا. روشن. بی کنایت. صاف و ساده. بی پرده. و رجوع به صاف و ساده شود.

فرهنگ فارسی

صریح آشکار رک و بی پرده .
از اتباع است صریح آشکارا

مترادف ها

plainspoken (صفت)
رک گو، صاف و پوست کنده، بی ریا و تزویر

پیشنهاد کاربران

بپرس