صاغر
لغت نامه دهخدا
صاغر. [ غ َ ] ( اِ ) ساغر. پیاله شراب خواری بزرگ.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
صاغر از ریشه صغر ، به معنای کوچک و ذلیل در مقابل عزیز و محترم
راغب در باره کلمه ( صاغر ) گفته است ( صغر ) و ( کبر ) از اسمأ متضادی هستند که ممکن است به یک چیز و لیکن به دو اعتبار اطلاق شوند، زیرا ممکن است یک چیزی نسبت به چیزی کوچک باشد و نسبت به چیز دیگری بزرگ -
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
تا آنجا که می گوید: این کلمه اگر به کسر صاد و فتح غین خوانده شود، به معنای صغیر و کوچک است ، و اگر به فتح صاد و غین هر دو خوانده شود، به معنای ذلت خواهد بود. و کلمه ( صاغر ) به کسی اطلاق می شود که تن به پستی داده باشد، و قرآن آن را در باره آن دسته از اهل کتاب که راضی به دادن جزیه شده اند استعمال کرده و فرموده : ( حتی یعطوا الجزیه عن ید و هم صاغرون ) . ( تفسیر المیزان )
خوار و ذلیل
پوست خر دباغی شده