صارخه

لغت نامه دهخدا

( صارخة ) صارخة. [ رِ خ َ ] ( ع ص ) تأنیث صارخ. || ( مص ) مصدر است بمعنی فریاد رسیدن بر وزن فاعله. ( منتهی الارب ).

صارخة. [ رِ خ َ ] ( اِخ ) بلده ای است در روم و بسال 339 هَ. ق. سیف الدوله به جنگ بدانجا رفت. متنبی گوید :
مخلی له المرج منصوباً بصارخة
له المنابر مشهوداً بها الجمع.
( معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس