صادر شدن


معنی انگلیسی:
to be issued, to be exported, to emanate

لغت نامه دهخدا

صادر شدن. [ دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) سر زدن. صدور یافتن. ناشی شدن :
آنکه مسکین است اگر قادر شود
بس خیانتها از او صادر شود.
سعدی.
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کو دل آزرده شد از من غم آنم باشد.
( گلستان ).
یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت... فی الجمله بی اختیار از او صادر شد. ( گلستان ). و همه وقت خواب نکند که حساب نفس خود کند که آن روز از او چه صادر شده است. ( مجالس سعدی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سر زدن صدور یافتن ناشی شدن . ۲ - فرستاده شدن ( جنس ) .

مترادف ها

issue (فعل)
انتشار دادن، صادر شدن، فرستادن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن، رواج دادن

be exported (فعل)
صادر شدن

be published (فعل)
صادر شدن

فارسی به عربی

قضیة

پیشنهاد کاربران

بپرس