صاحب کلاه. [ ح ِ ک ُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه. تاجدار : کمین مولای تو صاحب کلاهان به خاک پای تو سوگند شاهان.نظامی.پری دختی پری بگذار ماهی بزیر مقنعه صاحب کلاهی.نظامی.پرستش نمودش به آیین شاه که صاحب کمر بود و صاحب کلاه.نظامی.ملک حفاظی و سلاطین پناه صاحب شمشیری و صاحب کلاه.نظامی.