فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
بزم دار. [ ب َ] ( نف مرکب ) بزم ساز. مجلس دار. مجلس آرا : از آن بزم داران که من داشتم وزیشان سر خود برافراشتم . نظامی .
- انجمن افروز ؛ رئیس و صاحب مجلس. ( آنندراج ) .
- انجمن طراز ؛ رئیس و صاحب مجلس. ( آنندراج ) .
- انجمن طراز ؛ رئیس و صاحب مجلس. ( آنندراج ) .