صاحب شرط. [ ح ِ ش ُ رَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس شُرطة : طلحه به سیستان آمد و برادرش عمر صاحب الجیش او بود و صاحب شرط او. ( تاریخ سیستان ). رجوع به شرطه شود.امیر اسماعیل حسین بن العلاء را که صاحب شرط او بود و حظیره بخارا را وی نهاده بود... به حرب این دزدان فرستاد. ( تاریخ بخارا ص 95 ).
فرهنگ فارسی
رئیس شرطه
پیشنهاد کاربران
صاحب شرط ؛ همان والی شرط است. رجوع به والی شرط شود