صاحب الزنج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
علی ابن محمد معروف به صاحب الزنج. قیام زنگیان در قرن سوم هجری از قیامهای گسترده و بلند مدت دوران عباسیان است که رهبری آن را مردی بنام "علی بن محمد" معروف به "صاحب الزنج" به عهده داشت. کلمه "زنج" معرب "زنگ" است و صاحب الزنج از حیث قیادت و رهبری زنگیان به این نام خوانده می شد.
... [مشاهده متن کامل]
زنگیان غلامان سیاهی بودند که از زنگبار می آمدند و در مقایسه با غلامان سفید به سختی زندگی میکردند. کارهای سخت به آنان واگذار می شد و در تربت و رفاهشان کوششی به عمل نمی آمد. [1] این بردگان به جهت آنکه از سرزمین زنگبار آورده می شدند زنجی نامیده میشدند در حومه بصره همواره جمع کثیری از این بردگان به چشم می خورد که آنان را سوداگران عرب و غیرعرب برای فروش می آوردند. وجود این غلامان در آن دوران نشانگر قدرت رجال دولتی و تجار بود به همین جهت کار تجارت برده در آن روزگار چنان مورد توجه بود که در بغداد و دیگر شهرهای مهم، محله و بازاری خاص برای داد و ستد بردگان وجود داشت و در بین کارکنان دستگاه عباسی نیز عاملی به نام «قیم الرقیق» بر اعمال و احوال برده فروشان نظارت می کرد. [2]
در حالی که از این بردگان خواسته می شد امور طاقت فرسایی چون زهکشی شوره زارها، نیزارها و امور مزارع پنبه و نیشکر را انجام دهند، از جهت رشد فرهنگی و فکری چنان در سطوح پایین بودند که برخی از مورخان معتقدند که آنان از گوشت مردار و انسان نیز به عنوان غذا استفاده می کرده اند. [3]
شورش زنگیان در شرایطی به وقوع پیوست که غلامان ترک در دستگاه عباسی در اوج قدرت بودند و خلفای عباسی را از تخت به زیر می کشیدند و خلیفه دلخواه خود را به خلافت میرساندند و کمترین توجهی به شرایط معیشتی این قشر که از کمترین های زندگی محروم بودند نمی شد.
در این شرایط آشنایی با اندیشه های خوارج که نویدبخش حق حیات و برخورداری از عدالت اجتماعی و اقتصادی بود زمینه را برای اعلام نارضایتی و شورش مهیا میکرد.
گسترش تنگناهای معیشتی و ازدیاد آگاهی ها در اثر همجواری با اندیشه های مساوات طلبانه خوارج روز به روز بر نارضایتی بردگان افزود تا آنکه در دورۀ خلافت مهتدی، مردی مشهور به صاحب الزنج با هماهنگی گروههای مختلف بردگان و با نوید رهایی آنان از محنت و رنج آنان را به قیام بر ضد دستگاه خلافت فرا خواند. [4] در مورد اصل و نسب صاحب الزنج وحدت نظر وجود ندارد. طبری دربارۀ نسب وی می نویسد:
«در نیمه شوال در ناحیه فرات بصره فردی به پا خواست که می گفت: علی است پسر محمد از اعقاب علی بن ابیطالب. »[5] مسعودی نیز دربارۀ نسب او می نویسد:« وی مدعی بود که علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب است. بیشتر کسان می گویند او نسب خاندان ابیطالب را به دروغ به خود بسته بود. وی از مردم ورزنین از روستاهای ری است و اعمالش بیانگر آن است که طالبی ( علوی ) بودنش مشکوک است و عقیده خوارج ازارقه را داشته است. »[6]
پیش از این تاریخ نیز بردگان سیاه در سال 75 ه. ق نزدیک فرات قیام کرده بودند که توسط "حجاج بن یوسف ثقفی" سرکوب شدند و همچنین در سال 140 ه. ق در مدینه قیام کردند و حتی والی مدینه را از شهر بیرون کردند ولی سرانجام سرکوب شدند. [7]
در اصل و منشأ نژاد صاحب الزنج وحدت نظر وجود ندارد. برخی او را از اعراب طایفه "عبدالقیس" و برخی دیگر او را ایرانی می دانند. در برخی از منابع چون طبری و ابن اثیر با القابی چون «خبیث» و «پلید» یاد می شود. [8] بعضی از منابع او را شیعی و علوی تبار قلمداد می کنند. [9] و برخی از منابع معتقدند وی با آنکه دعوی نسب از علی و فاطمه داشت عقاید شیعی نداشت و به مذهب خارجیان متمایل بود. [10]
در هر صورت قیام او در محدودۀ قیامهای شیعی جای نمی گیرد چرا که انگیزۀ اصلی قیام اقتصادی بود نه ایدئولوژیکی و عقیدتی.
وی در صدد برآمد با قرمطیان و "یعقوب لیث صفار" بر علیه خلافت عباسی متحد شود که در این زمینه موقعیتی بدست نیاورد. [11] قیام او از سال 255 ه. ق در بصره آغاز شد و به مدت 15 سال دستگاه خلافت عباسی را به خود مشغول کرد طی این سالها خلیفه به علت شورشهای یعقوب لیث صفار و مسائل شرق و شمال و شرق ایران قادر به سرکوبی صاحب الزنج نشد ولی بعد از فراغت از کار یعقوب لیث مصمم شد تا کار زنگیان را یکسره کند در سال 270 ه. ق در دوران خلیفه "معتمد" برادر خلیفه "ابواحمد موفق طلحه" مسئول جنگ با زنگیان شد و شخصاً رهبری عملیات نظامی را به عهده گرفت. وی سپاهیان صاحب الزنج را محاصرۀ اقتصادی کرد تا ناتوان شوند، غلات و ارزاق آنان را به آتش کشید در نتیجه هنگامی که، با گرسنگی سختی روبرو شدند و نیرویشان تحلیل رفت بسیاری از آنان تسلیم شدند. [12] و صاحب الزنج را رها کردند.
وی ناگزیر با عدۀ معدودی از شهر گریخت اما موفق در صفر 270 ه. ق او را گرفت و سر از تنش جدا کرد و نزد خلیفه فرستاد در نتیجه این قیام طولانی پس از 14 سال در 2 صفر سال 270 هجری پس از چهارده سال و شش ماه با کشته شدن صاحب الزنج از هم پاشید. پیروزی بر صاحب الزنج از سوی دستگاه خلافت عباسی پیروزی بزرگی شناخته شد و موفق برادر خلیفه ملقب به «ناصرالدین ا. . . » شد.
زنگیان پس از شکست بیرحمانه سرکوب شدند و بسیاری از آنان کشته شدند یا دوباره بصورت برده خانگی درآمدند. هر چند این قیام به نتیجۀ مطلوب نرسید اما دیگر مثل گذشته از زنگیان و بردگان بهرهکشی نشد و بهرهبرداری از آنان به جای جنبۀ عمومی جنبۀ خصوصی و خانوادگی داشت. [13]
[1] . ممتحن، حسینعلی؛ نهضت صاحب الزنج، چاپ اول، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1366، ص 181 - 180.
[2] . زرین کوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 473.
[3] . جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، چاپ نهم، تهران، امیرکبیر، 1377، ص 887.
[4] . خضری، سید احمدرضا؛ تاریخ خلافت عباسی، تهران، سمت، 1378، ص 106.
[5] . طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری ترجمه ابوا . . .
... [مشاهده متن کامل]
زنگیان غلامان سیاهی بودند که از زنگبار می آمدند و در مقایسه با غلامان سفید به سختی زندگی میکردند. کارهای سخت به آنان واگذار می شد و در تربت و رفاهشان کوششی به عمل نمی آمد. [1] این بردگان به جهت آنکه از سرزمین زنگبار آورده می شدند زنجی نامیده میشدند در حومه بصره همواره جمع کثیری از این بردگان به چشم می خورد که آنان را سوداگران عرب و غیرعرب برای فروش می آوردند. وجود این غلامان در آن دوران نشانگر قدرت رجال دولتی و تجار بود به همین جهت کار تجارت برده در آن روزگار چنان مورد توجه بود که در بغداد و دیگر شهرهای مهم، محله و بازاری خاص برای داد و ستد بردگان وجود داشت و در بین کارکنان دستگاه عباسی نیز عاملی به نام «قیم الرقیق» بر اعمال و احوال برده فروشان نظارت می کرد. [2]
در حالی که از این بردگان خواسته می شد امور طاقت فرسایی چون زهکشی شوره زارها، نیزارها و امور مزارع پنبه و نیشکر را انجام دهند، از جهت رشد فرهنگی و فکری چنان در سطوح پایین بودند که برخی از مورخان معتقدند که آنان از گوشت مردار و انسان نیز به عنوان غذا استفاده می کرده اند. [3]
شورش زنگیان در شرایطی به وقوع پیوست که غلامان ترک در دستگاه عباسی در اوج قدرت بودند و خلفای عباسی را از تخت به زیر می کشیدند و خلیفه دلخواه خود را به خلافت میرساندند و کمترین توجهی به شرایط معیشتی این قشر که از کمترین های زندگی محروم بودند نمی شد.
در این شرایط آشنایی با اندیشه های خوارج که نویدبخش حق حیات و برخورداری از عدالت اجتماعی و اقتصادی بود زمینه را برای اعلام نارضایتی و شورش مهیا میکرد.
گسترش تنگناهای معیشتی و ازدیاد آگاهی ها در اثر همجواری با اندیشه های مساوات طلبانه خوارج روز به روز بر نارضایتی بردگان افزود تا آنکه در دورۀ خلافت مهتدی، مردی مشهور به صاحب الزنج با هماهنگی گروههای مختلف بردگان و با نوید رهایی آنان از محنت و رنج آنان را به قیام بر ضد دستگاه خلافت فرا خواند. [4] در مورد اصل و نسب صاحب الزنج وحدت نظر وجود ندارد. طبری دربارۀ نسب وی می نویسد:
«در نیمه شوال در ناحیه فرات بصره فردی به پا خواست که می گفت: علی است پسر محمد از اعقاب علی بن ابیطالب. »[5] مسعودی نیز دربارۀ نسب او می نویسد:« وی مدعی بود که علی بن محمد بن احمد بن عیسی بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب است. بیشتر کسان می گویند او نسب خاندان ابیطالب را به دروغ به خود بسته بود. وی از مردم ورزنین از روستاهای ری است و اعمالش بیانگر آن است که طالبی ( علوی ) بودنش مشکوک است و عقیده خوارج ازارقه را داشته است. »[6]
پیش از این تاریخ نیز بردگان سیاه در سال 75 ه. ق نزدیک فرات قیام کرده بودند که توسط "حجاج بن یوسف ثقفی" سرکوب شدند و همچنین در سال 140 ه. ق در مدینه قیام کردند و حتی والی مدینه را از شهر بیرون کردند ولی سرانجام سرکوب شدند. [7]
در اصل و منشأ نژاد صاحب الزنج وحدت نظر وجود ندارد. برخی او را از اعراب طایفه "عبدالقیس" و برخی دیگر او را ایرانی می دانند. در برخی از منابع چون طبری و ابن اثیر با القابی چون «خبیث» و «پلید» یاد می شود. [8] بعضی از منابع او را شیعی و علوی تبار قلمداد می کنند. [9] و برخی از منابع معتقدند وی با آنکه دعوی نسب از علی و فاطمه داشت عقاید شیعی نداشت و به مذهب خارجیان متمایل بود. [10]
در هر صورت قیام او در محدودۀ قیامهای شیعی جای نمی گیرد چرا که انگیزۀ اصلی قیام اقتصادی بود نه ایدئولوژیکی و عقیدتی.
وی در صدد برآمد با قرمطیان و "یعقوب لیث صفار" بر علیه خلافت عباسی متحد شود که در این زمینه موقعیتی بدست نیاورد. [11] قیام او از سال 255 ه. ق در بصره آغاز شد و به مدت 15 سال دستگاه خلافت عباسی را به خود مشغول کرد طی این سالها خلیفه به علت شورشهای یعقوب لیث صفار و مسائل شرق و شمال و شرق ایران قادر به سرکوبی صاحب الزنج نشد ولی بعد از فراغت از کار یعقوب لیث مصمم شد تا کار زنگیان را یکسره کند در سال 270 ه. ق در دوران خلیفه "معتمد" برادر خلیفه "ابواحمد موفق طلحه" مسئول جنگ با زنگیان شد و شخصاً رهبری عملیات نظامی را به عهده گرفت. وی سپاهیان صاحب الزنج را محاصرۀ اقتصادی کرد تا ناتوان شوند، غلات و ارزاق آنان را به آتش کشید در نتیجه هنگامی که، با گرسنگی سختی روبرو شدند و نیرویشان تحلیل رفت بسیاری از آنان تسلیم شدند. [12] و صاحب الزنج را رها کردند.
وی ناگزیر با عدۀ معدودی از شهر گریخت اما موفق در صفر 270 ه. ق او را گرفت و سر از تنش جدا کرد و نزد خلیفه فرستاد در نتیجه این قیام طولانی پس از 14 سال در 2 صفر سال 270 هجری پس از چهارده سال و شش ماه با کشته شدن صاحب الزنج از هم پاشید. پیروزی بر صاحب الزنج از سوی دستگاه خلافت عباسی پیروزی بزرگی شناخته شد و موفق برادر خلیفه ملقب به «ناصرالدین ا. . . » شد.
زنگیان پس از شکست بیرحمانه سرکوب شدند و بسیاری از آنان کشته شدند یا دوباره بصورت برده خانگی درآمدند. هر چند این قیام به نتیجۀ مطلوب نرسید اما دیگر مثل گذشته از زنگیان و بردگان بهرهکشی نشد و بهرهبرداری از آنان به جای جنبۀ عمومی جنبۀ خصوصی و خانوادگی داشت. [13]
[1] . ممتحن، حسینعلی؛ نهضت صاحب الزنج، چاپ اول، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1366، ص 181 - 180.
[2] . زرین کوب، عبدالحسین؛ تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 473.
[3] . جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، چاپ نهم، تهران، امیرکبیر، 1377، ص 887.
[4] . خضری، سید احمدرضا؛ تاریخ خلافت عباسی، تهران، سمت، 1378، ص 106.
[5] . طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری ترجمه ابوا . . .