صاحب اختیار
مترادف صاحب اختیار: مختار، حاکم، فرمانروا، مسلط
برابر پارسی: خود سر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
گویش مازنی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
صاحب اختیار؛ آنکه حل و عقد به دست اوست.
صاحب اختیار=انو وَژیت
وَژیت= اختیار
وَژیت= اختیار
مخیر
این دو واژه عربی است و پارسی آنها اینهاست:
هِلیژمَند ( هِلیژ از کردی: هِلیژار= اختیار + «مند» )
ویکالمَند ( ویکال از سنسکریت: ویکَلپَ= اختیار + «مند» )
ویباشمَند ( ویباش از سنسکریت: ویبهاشا= اختیار + «مند» )
هِلیژمَند ( هِلیژ از کردی: هِلیژار= اختیار + «مند» )
ویکالمَند ( ویکال از سنسکریت: ویکَلپَ= اختیار + «مند» )
ویباشمَند ( ویباش از سنسکریت: ویبهاشا= اختیار + «مند» )