صابه

لغت نامه دهخدا

( صابة ) صابة. [ ب َ ] ( ع اِمص ) عاهت. مصیبت. || ضعف و سستی عقل. یقال : فی عقله صابة؛ ای طرف من الجنون. || ( اِ ) درختی است تلخ. ج ، صاب. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

عاهت مصیبت

پیشنهاد کاربران

بپرس