صابنجی

لغت نامه دهخدا

صابنجی. [ ب ُ ] ( اِخ ) یوحنا لویس بن یعقوب بن ابراهیم بن الیاس بن میخائیل بن یوسف صابنجی ارفلی ( دکتر... ). مولد وی دیرک از توابع دیاربکر. او از نژاد سریانی بود و مذهب کاتولیک داشت. وی به دیرالشرفه لبنان رفت و سپس او را به رومیه فرستادند و در آنجا فلسفه و علم الهی آموخت و لقب قسیس یافت. بسال 1886 م. با مارونیان نزاعی سخت کرد و ناچار ترک کشیشی گفت و به امریکا سفر کرد و لقب دکترا گرفت. صابنجی در کشورهای متحده به انگلیسی سخنرانیها کرد. وی به علم تاریخ و جغرافیا مولع بود. هنگامی که از امریکا بازگشت سلطان عبدالحمید او را به معلمی جغرافیای فرزندان خود گماشت. صابنجی سفرهای بسیار در غالب اقطار کرد و سفرنامه ای نوشت که بطبع نرسیده است. مدتی در قاهره مسکن گزید و آنگاه به امریکا بازگشت و در آن وقت 85 سال داشت... پیش از سفر امریکا جریده نحلة را منتشر ساخته و در آن مقالات مهیج مینوشت. وی شعر میسرود و او را دیوانی است مطبوع.
تألیفات او: 1- اصول القراآت العربیة و التهذیبات الاخلاقیة در 150 صفحه ، چ بیروت 1866 م. 2 - ترجمه حال یوسف داود و یوسف دبس ( مطبوع ). 3 - دیوان شعر، چ مطبعه اسکندریه سال 1901. 4 - تعریب کتاب المرآة السنیة فی القواعد العثمانیة تألیف محمد فؤاد پاشا، چ بیروت 1867 در 296 صفحه. 5 - النحلة الفتاة.رساله ای است که در آن مارونیان را طعن کرده و بر اثر آن ناچار به مسافرت امریکا گشته است. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1177 - 1178 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس