چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله
دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله.
بلعمی.
|| سست و کاهل و ناتوان. ( ناظم الاطباء ).شیک. ( فرانسوی ، ص ) واژه فرانسوی ، در فارسی به معنی خوش لباس و دارای سر و وضع مرتب بکار می رود. گاه نیز این صفت را برای اشیاء زیبا و جالب توجه بکار می برند: خانه شیک ، مبل شیک و غیره. ( فرهنگ لغات عامیانه ). زیبا. قشنگ. ظریف. || نیکوجامه. ( فرهنگ فارسی معین ).