شیفته وار. [ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) دیوانه وار. ( یادداشت مؤلف ) : مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار.فرخی.برفت یار من و من نژند و شیفته واربه باغ رفتم با درد و داغ رفتن یار.فرخی.