لاف فریدون زدن وآنگه ضحاک وار
سلطنت و شیطنت هر دو بهم داشتن.
خاقانی.
رزق جستن به حیله شیطانیست شیطنت را لقب حیل منهید.
خاقانی.
|| گربزی. سعایت. ( یادداشت مؤلف ). || نُکْری ̍. انتربگ. ( یادداشت مؤلف ). ملعنت. || کینه وری و دشمنی. || دورویی. || تمرد و خودسری و خودرایی. نافرمانی و سرکشی. ( ناظم الاطباء ). || سرکشی کودک. شیطانی کردن کودک. در اطفال ، شوخ بازی کردن نه در حد و سامان بلکه به افراط و بد. شوخی. ( یادداشت مؤلف ).شیطنة. [ ش َ طَ ن َ ] ( ع مص ) دیوی کردن. || سرکش و نافرمان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).