شیرین گوار. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) سریعالهضم. ( ناظم الاطباء ). خوشگوار. گوارا : نگویم می لعل شیرین گوارکه زهر از کف دست او نوش بود.سعدی.تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایش است روی ترش گر کنی ضرب تو شیرین گوار.سعدی.من آن سرچشمه شیرین گوارم که آب زندگانی نام دارم.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).