ز شیرین کاری شیرین دلبند
فروخواندم به گوشش نکته ای چند.
نظامی.
ز شیرین کاری آن نقش جماش فروبسته زبان و دست نقاش.
نظامی.
ز شیرین کاری شیرین دلبندفراوان خورده بودانقوزه در قند.
امیرخسرو.
|| حرکات جلد و با چابکی و آمیخته به هنر ورزشکار در زورخانه ، چون چرخش تند و پشتک و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). || کار بد و نامناسب ( از اضداد است ). ( یادداشت مؤلف ).