شیروانشاه

لغت نامه دهخدا

شیروانشاه. [ شیرْ ] ( اِ مرکب ) شاه شروان. شاه شیروان. رجوع به شروان و شیروان شود.

شیروانشاه.[ شیرْ ] ( اِخ ) شروانشاه. خاقان اکبر ابوالهیجاء فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه ، ممدوح خاقانی شروانی. رجوع به شروانشاهان و شروانشاه و شروانشه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس