شیربا

لغت نامه دهخدا

شیربا. ( اِ مرکب ) ( از: شیر، خوردنی + با، آش ) شیربرنج و شله ای که از برنج و شیر پزند. ( ناظم الاطباء )( از برهان ) ( از آنندراج ). غذایی است که از شیر و برنج ترتیب دهند. آش شیر. شیربرنج. شیروا :
همی برد خوان از پسش کدخدا
نهاد از برش کاسه شیربا
از آن شیربا شاه لختی بخورد
چنین گفت پس با زن پایمرد.
فردوسی.
نهاده بر او کاسه شیربا
چه نیکو بدی گر بدی زیربا.
فردوسی.
|| دوراغ و شیر خفته مخلوط باشیر تازه. ( ناظم الاطباء ). || بعضی گویند شیر یا شیری است که آنرا مایه زنند تا چون جغرات بسته گردد و بعد از آن میوه های خشک در آن ریزند، و بعد از زمانی خورند. || به معنی آش. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا . طرز تهیه آن چنین است : به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود . اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند .

فرهنگ معین

(اِمر. ) شیربرنج .

فرهنگ عمید

= شیربرنج

پیشنهاد کاربران

بپرس