شیرازه زدن

لغت نامه دهخدا

شیرازه زدن. [ زَ / زِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) شیرازه بستن. ته بندی کتاب و دفتر و جز آن. ( یادداشت مؤلف ) :
دفتر گل را فلک کرد به شنگرف رنگ
زرین شیرازه زد هر ورقی را جلا.
خاقانی.
مکن گویا به عرض مدعا یا رب زبانم را
ز خاموشی بزن شیرازه اوراق فغانم را.
معزفطرت ( از آنندراج ).
رجوع به شیرازه بستن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس