شیر کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
دفاع کردن، شیر کردن، تشجیع کردن، شهامت دادن، شجاع شدن، مسکن گزیدن
ضدیت کردن، شیر کردن، بمبارزه طلبیدن، تحریک جنگ کردن
شیر کردن، مورد توجه زیاد قرار گرفتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
[در دانش رایانه] شِیر کردن = همرسانی کردن ( چیزی را به همدیگر رساندن )
دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
تشجیع
اشتراک گذاشتن