- شیر و شکر برآمدن ؛ شیر و شکر بودن. کنایه از غایت اختلاط است. ( از آنندراج ) :
کجا به زهر سوءالم لب جواب گشاید
شکرلبی که به شیر و شکر برآمده است.
ملا شانی تکلو ( از آنندراج ).
رجوع به ترکیب شیر و شکر بودن شود.- شیر و شکربودن ؛ شیر و شکر برآمدن. کنایه از غایت اختلاط است. ( از آنندراج ) :
در شکایت نیستم از بخت شور
زهر او با کام شیر وشکّر است.
ظهوری ( از آنندراج ).
دلتنگی و شکفتگیم شیر و شکّر است چون زعفران خزان و بهارم برابر است.
سالک قزوینی ( از آنندراج ).
رجوع به ترکیب شیر و شکر برآمدن شود.|| قسمی بستنی از شیر و شکر. ( یادداشت مؤلف ). || شیر و شکری. سپید با گلهای زرد: عمامه شیروشکری ؛ سپید و زرد. ( یادداشت مؤلف ) :
آخرالامر مادیان گوری
آمد افکند در جهان شوری
پیکری چون خیال روحانی
تازه رویی گشاده پیشانی
پشت مالیده ای چو شوشه زر
شکم اندوده ای به شیر و شکر.
نظامی.
گفتند اینها دلفریب چون میان بند شیر و شکر است. ( نظام قاری ).عزیز آن کس که دارد میهمان را
کند شیر و شکر دستار خوان را.
سلیم ( از آنندراج ).
|| قماش ابریشمی راه راه. ( آنندراج ). نوعی از جامه یشمی نفیس. ( غیاث ).- قصب شیر و شکر؛ نوعی پارچه :
قصب شیر و شکّرش خوانند
بندقی نیز خوانده اند اخیار.
نظام قاری.